آلبوم برای خاطرات

عکسای قدیمی رو دوست دارم ... هر چند که خیلی هم یادآور چیزی برام نباشن اما باز هم از اینکه بتونم بفهمم که اون موقع ها چه شکلی بوده و مردم چه شکلی بودن لذت میبرم.  عکسهای آلبوم مادربزرگمو بارها و بارها نگاه کردم و از رنگ اونها و مدل و یا ‍‍ژست افراد و حتی دیدن مدل طلاهای خانومها در عکس لذت میبرم از اینکه مادربزرگم اون موقع کلاه میزاشته و الآن چادر ؟؟؟ عکس های آلبوم مادربزرگم بخشی از خاطرات بچگی ام رو تشکیل می دن که با اونها سر ما رو گرم میکرد . . . معرفی افراد در عکس و اینکه سرنوشت اونها چی شد. . . یادش بخیر . . . در کل عکس رو خیلی بیش تر از فیلم دوست دارم و حالا حالا ها فیلم های خانوادگی رو که با دوربین های خونگی میگیرن نمی بینم. خدا رو شکر که همسرمون هم عکاس در آمد.

بعضی موقع ها هم دوست دارم عکس هایی که توی اتلیه میگیریم سبک و سیاق قدیم رو داشته باشه با همون روتوش و رنگ و لعاب که این کار رو عکاسی ها با دادن تم قهوه ای و یا سبز و زرد  و مقداری هم نویز و خط و نقطه و ... به عکس ها می کنن.  

این هم یکی از عکسهایی بود که خیلی از دیدنش لذت بردم ...  

 

 

 

اگر گفتین این کدوم خیابونه؟؟؟ آقای  محسن مهدی بهشت حتما می تونن کمک کنن و حتما می دونه؟؟؟

نظرات 10 + ارسال نظر
بزرگان اپرا دوشنبه 23 دی 1387 ساعت 06:14 http://Pavarotti.Blogfa.com

سلام فرشته جان
از ارادتی که نسبت به استاد پاواروتتی داری لذت بردم
امیدوارم همیشه موفق باشی

ممنونم اپرا خیلی در ایران جا نیافتاده و همه فکر می کنن یه نوع داد زدنه اولین باری که فهمیدم اپرا چیه از زبان خود پاوروتی بود...

محمد دوشنبه 23 دی 1387 ساعت 19:45 http://mohamed.blogsky.com/

سلام
خوشحالم دوباره اینجا میبینمتون.
من هم عکسای خانوادگی رو خیلی بیشتر از فیلم دوست دارم. از زمانی هم که یادمه جلوی دوربینای خانوادگی خیلی خیلی خیلی کم رفتم. آخه میدونین مثلا مادر من به من میگه : محمد! کاش بودی جوونیای اقاجون رو میدیدی ! یلی بود ! وقتی اذان میگفت 5 تا ده بالاترم میشنیدن و ... یا مثلا من یه عکس از جوونیای بابام دارم که باهاش زندگی میکنم. خط ریش بلند و چشمای زیبا و موهای فرفری و ...
اما حالا فکرش رو بکنید من با این شیکم گنده هی برم جلوی دوربین! اونوقت به نوه هام چی خالی ببندم!))
به نظر من دوربینهای خانوادگی اسطورهها رو نابود کردن! دوسشون ندارم.

خب دیگه اینجاس که باید گفت خدا پدر بیل گیس و بیامرزه ....
مثل تبلیغات :
بدون رژیم و بدون ورزش و بدون تیغ جراحی و مصرف دارو ... در عکس خوش تیپ و خوش هیکل و ... با فتوشاپ؟!؟

پروانه دوشنبه 23 دی 1387 ساعت 20:27 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

دخترم تازه با پرسشاش می خواست بدونه دنیا چه خبره یه روز از من پرسید مامان زمان شما برق بود؟
این که خوبه دختر دوستم از ش پرسیده بود مامان زمان شما دایناسورا بودن؟

حالا آقای محسن مهدی بهشت مگه چند سالشونه که شما فکر می کنی ایشون باید بدونه این کدوم خیابونه؟

پرسش هایی که تو ذهن بچه ها می یاد خیلی شیرینن؟؟؟ دایناسورها دیگه آخرش بود؟!؟

در مورد آقای مهدی بهشت هم خب ایشون پیشکسوت ما هستن و ما بهشون ارادت داریم ...

رزیتا سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 08:42

منم عکس رو خیلی بیشتر دوست دارم، چون همه دارن به دوربین نگاه میکنن یه جورایی انگار دارن باهات حرف میزنن.من اون شکار لحظه های عکس رو دوست دارم.

وقتی به بعضی عکسها از اشخاص دقت می کنی چیزهایی رو می بینی که در حالت عادی نمی تونی در اون شخص ببینی !!! منم شکار لحظه ها رو خیلی دوست دارم.

محمد سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 15:44 http://mohamed.blogsky.com/

به نظر من خیابون حسن آباده ! درسته؟

نه! حسن آباد چهار گنبد معروف داره.

هژار سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 16:38

درود بر فرشته
بابت پست قبلی ممنونم.
من هم فردا وارد ماه بیست میشم.
این آنتونی هم که دیگه...
هر شب میگه کاش فردا روز ویزام باشه!

حتما اون روز فرا میرسه... قدر این انتظار رو بدونین. کلا این اوزی ها خیلی خیلی تنبلن پی این آنتونی به تن ما هم خورد!

ندا سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 16:53 http://shayan-blog.blogsky.com/

من هم با دیدن عکس حال میکنم هم فیلمهای خانوادگی.
معمولا هم با یکبار دیدن آ لبوم عکس یا یه سری عکس راضی نمیشم تا چندین و چند بار نبینمشون راضی نمیشم وای به حال کسی که بعد از من بخواد منتظر بمونه
با دیدن این عکس یاد یه عکس قدیمی مال ۱۲۵۰ از تهران افتادم که توی تلویزیون دیدم
اون عکس مال محله میرداماد بود خیلی لذت بردم خیلی با مزه بود و تصویرش خیلی واضح الان توی ذهنمه

اووووووووووووووووه تا دلت بخواد من عکس دارم حتما باید ببینیشون ((-:

احسان سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 23:53 http://nagofteh-ha.blogsky.com

عکس گرفتن کار خیلی ساده ایه. اما عکس خوب گرفتن کار سختیه. به نظر من برای عکاسی باید یک نگاه هم به آینده داشت. چون خیلی چیزها در لحظه حال ساده و معمولی به نظر میرسن. اما در چند سال بعد به یک شاهکار تبدیل می شن. مثل عکس هایی که من میگیرم!!

حالا ما یه تعریفی کردیم...

محسن چهارشنبه 25 دی 1387 ساعت 02:20 http://after23.blogsky.com

تا آن جایی که سن من قد میدهد اینجا میدان توپخانه اسبق - سپه سابق و امام خمینی فعلی است. خیابان روبرو فردوسی است البته من از وقتی اینجا دریا بود و داینانسور اینا هم داشت را یادم است.
اما یک چیزی را باید در مورد متن بگویم و آن اینست که به نظرم رسید خیلی زود هوای این ور آب به سرتان زده است.
اینطور نیست؟

دست شما درد نکنه دیگه خیابان سعدی شد فردوسی!!!

من فکر می کنم یا میدان ۱۵ خرداد فعلی که می خوره به چهارراه گلوبندک این حجره ها هم مال راسته بازارن که هنوز هم هستن
این دو نفری هم که نشستن احسان و حسام هستند!!! ((-:

یا میدان بهارستان به سمت بالاست! نمی تونه میدون توپخونه باشه.

فعلا دلم برای ایران تنگ نشده ! اینجا خیلی کار نکرده دارم!!!

حسام چهارشنبه 25 دی 1387 ساعت 14:10 http://hhttp://hessamm.blogsky.com/

شما با آقای مهدی بهشت دارین با هم درباره عکس بحث می کنین چرا پای من و احسان رو می کشین وسط؟!!!

مت نکشیدیم شما خودتون اونجا نشستین! می خواستین برین جای دیگه بشینین این همه جوب تو تهرون به اون بزرگی !!!!!!!!!
داشتین در مورد فیلم جدید صحبت می کردین دختر لر ۲

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد