هنر آفرینش

 

                   

من عکس رو خیلی دوست دارم چند روز پیش که این عکس رو دیدم اول فکر کردم که عجب عکاسی بوده که تونسته این عکس رو بگیره !!!!  

بعد فکر کردم ............ 

خب منم می تونم ولی باید دوربین خیلی حرفه ای باشه  

بعد فکرم رو اصلاح کردم که:  

عجب دوربینی! عجب لنزی!  عجب شاتری!  که تونسته این عکس رو بندازه 

بعد فکر کردم ............  

که اگر این موجود کوچک به این زیبایی نبود عکس چه زیبایی می تونست داشته باشه؟ اگر آفرینش زیبا نبود عکاس ها و نقاشها از زیبایی چه چیزهایی می تونستن تصویر بردارن؟  

 

خدایا شکرت ............  

سپاس از این همه زیبایی هایی که آفریدی چقدر هم با حوصله و ظرافت. 

سپاس از فرصت هایی که بنده هات می دی و اونها نمی فهمن ببخشید اگه گاهی حتی فریاد می زنی که بنده این به صلاحته ! و ما نمی شنویم ! ببخشید که اینقدر سر خودمون رو شلوغ کردیم که حتی سرمون رو بالا نمی کنیم تا نعمتهات رو حتی تو آسمون ببینیم !  

خدایا شکرت ............

نظرات 8 + ارسال نظر
میثم دوشنبه 17 فروردین 1388 ساعت 19:29 http://meisamh.pib.ir

به قول شاعر این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود / هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار.

بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار
آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‌اند
نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
خبرت هست که مرغان سحر می‌گویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آنست که فرداش نبیند دیدار
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار

محمد سه‌شنبه 18 فروردین 1388 ساعت 01:09 http://mohamed.blogsky.com

سلام فرشته
چقدر لطیف احساست رو گفتی. خوش به حال آدمایی که خدا رو حس میکنن.

من دوباره برگشتم.)

با خدا هیچ وقت تنهایی رو احساس نمی کنی !
خوش امدی دلمون برای نوشته هات تنگ شده بود...

بهار سه‌شنبه 18 فروردین 1388 ساعت 04:25

آی گفتی.حالم خوب شد با خوندن این متنت.

لاله سه‌شنبه 18 فروردین 1388 ساعت 10:20 http://barani.ca

آفرین به تو، واقعا حس زیبایی شناسیت حرف نداره و از همه مهمتر اینکه چقدر زیبا به منبع این همه زیبایی اشاره کردی. دقیقا همینطوره. اگه خدا سنجاقکی به این زیبایی رو نیافریده بود هیچ وقت همچین عکسی گرفته نمیشد. چه زشت چه زیبا.

نگاهی نو سه‌شنبه 18 فروردین 1388 ساعت 12:58 http://wwwblogestan.blogspot.com

خدایا شکرت
عکسه محشره خیلی زیباست

احسان چهارشنبه 19 فروردین 1388 ساعت 00:19 http://nagofteh-ha.blogsky.com

خدایا شکرت که این دوست به این خوبی رو به هم دادی... کسی که همیشه و همه جا با منه...

خیلی مخلصیم خدا!

شما که باید دو برابر شکر گذار خدا باشی!

سارا چهارشنبه 19 فروردین 1388 ساعت 09:13

سلام فرشته جان
چه عکس زیبایی اول فکرکردم .... چه جملات زیبایی که شما در مورد عکس نوشتی بعد فکر کردم .. عجب استعداد خوبی در زیبا شناسی و مخصوصا نویسندگی داری ... همیشه مطالب اجتماعی و احساسی رو به بهترین شکل ممکن بیان میکنی. ممنونم مثل

ممنون از شما سارای عزیز خدا را یه بار دیگه شکر می کنم که دوستای خوبی مثل شما دارم.

آروم یکشنبه 23 فروردین 1388 ساعت 14:02

غروب های سیدنی مثل غروب های تهران کشدار و قرمز نیست ، یک دفعه غروب میشه ، یک دفعه حس میکنی چقدر از بودن در اینجا خوشحالی ، میبینی وای چقدر مشکلات کشورت اینجا برات کم رنگ شده حتی مذهب که اینهمه ازش متنفر بودی میبینی اصلا بودنش اهمیتی نداره و میفهمی ا.مذهب میتونه مقدس هم باشه..... آخه چطورمیشه بیدین بود اره تو ایران گفتنش خیلی برام راحت بود... چطورمیشه لحظاتی که وقتی از خدا تشکر می کنی و میبینی در یه کلیسا بازه نری تو یک گوشه نشینی از خدا به خاطر همه لطفی که به تو داشته تشکر کنی! میشینی و سیر دعا میکنی.... البته این بار اسم محمد و عیسی و مریم تبصره و .... علی و ... نمی بری مستقیما با خود خدا حرف میزنی... چقدر بهت آرامش میده..........

هر جا که باشی می تونی با خدای خودت حرف بزنی!لازم به واسطه نیست این و متاسفانه به ما در مدارس یاد ندادن و یاد دادن که همیشه به بنده خدا متوسل بشیم بجای اینکه مستقیم به خدا متوسل بشیم.

غروب های ایران هم بخاطر کثیفثه هوا اونجوری بود و آدم دلش می گرفت! وگرنه که غروب کیش و دریای خزر فوق العاده بودن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد