اینجا ایران است

هر گل یه بویی داره

روزای آخری که داشتیم خداحافظی و اینا می کردیم...و گریه و ... اوه اوه و .... خبرش رسید که بالآخره بنده خاله شدم اونم از نوع خانومش یعنی خاله خانوم ! "خاله بزرگه ام"

به مامان گفتم : بیا دیدی من دارم میرم خدا یکی رو جای من گذاشت که بیشتر از منم مشغولش می شی!!!!

مامان بهم گفت : دخترم ، هر گل یه بویی داره !

به مامان گفتم : مامان جان عصر تکنولوژیه ... بابا وبکم هست و هر وقت اراده کنی می تونیم باهم حرف بزنیم

مامان بهم گفت: وبکم که گرمی آغوش رو منتقل نمی کنه! احساس و بو رو منتقل نمی کنه، مادر!

من نفهمیدم مامانم بهم چی گفت حالا که خاله شدم می فهمم چی گفت!!

ده روزی هست که خاله شدم........ هی!

خلاصه خاله شدن از راه دور خیلی سخته مخصوصا اینکه نمی تونی خواهرزاده ات رو بغل کنی و بو کنی .... حالا دارم روزها رو میشمارم تا برم ببینمش وب کم و عکس و ... جواب نمی ده!

نمی دونم چجوری می خام از ایران برگردم اینجا؟؟؟

واقعا سخخخخخخخخخخخخخخته ها ... داشتم اینا رو می نوشتم گریه کردم! به همه گفتم گریه نکردم شما بگین " نکرده "

فرشته ایرانی پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 22:06

نظرات 8 + ارسال نظر

لاله پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 23:39 http://barani.ca

مبارکه :)
حالا ایشالله میری خواهر زاده ات رو هم میبینی خاله خانوم. مطمئن باش بری اونجا دلت واسه اینجا تنگ میشه، همیشه همنطور بوده و هست. هر وقت یه جایی باشی دلت میخواد جای دیگه ای بودی.
سعی از همه لحظات شادی استفاده کنی و لذت ببری. زیاد غصه برگشتن رو نخور. دست تو نیست زمان میگذره و باید برگردی سعی کن از لحظه لحظه هات لذت ببری.

آره لاله جون راست می گی ... آدم دلش یه جا بند نمی شه

بجز تنگ شدن کار دیگه ای بلد نیست این دل بکنه!

آرش جمعه 12 تیر 1388 ساعت 00:53

سلام.خاله شدن گریه نداره...به نظر من پدر یامادر شدن گریه داره.مخصوصاْ تو این اوضاع بد اقتصادی...

واقعاً موافقم هزار تااااااااا... البته توی این زمونه اگر مادر و پدری بدون برنامه ریزی بچه دار بشن حقشونه که گریه کنن

محمد شنبه 13 تیر 1388 ساعت 19:09 http://mohamed.blogsky.com/

مبارکه خاله شدی.)
یادمه برا یه ماموریت مجبور بودم 15 روز از خونوادم دور شم . روزای آخر حاضر بودم از همه چیزم بگذرم فقط کنار خانوادم باشم. وقتی ساعت 2 نیمه شب رسیدم خونه بابام سر کوچه منتظرم بود . ساعت 2 نیمه شب بابام با یه قربونی گوسفند وایساده بود سر کوچه! منتظر من! بانو و علیرضا هم بیدار بودن! مادرم منو تو اغوش گرفت و گریه کرد.
میدونی چی میخوام بگم. این احساس قشنگی که داری حتما دوطرفس. یعنی همونقدر که تو دلتنگ مادرت میشی یا مشتاقی خواهرزادت رو بغل کنی اونا هم تو رو دوست دارن. این یه حس فوق العادست. خیییلی فوق العادست.
من با نظر آرش مخالفم. احتمالا خودش هنوز بابا نشده!) به نظر من فرزند زیباترین هدیه ی خداوند به یک انسانه. اصلا هم به شرایط اقتصادی ربطی نداره! میگم اصلا چون بهش ایمان دارم. چون عملا لمسش کردم. بماند که در اعتقاد به این نظریه من و بانو به شدت احساس تنهایی میکنیم. تقریبا همه ی دوستام و نزدیکانم با من مخالفن. ولی چه اهمیتی داره!
یه روزی که ایشالاه مامان شدی میفهمی من دارم راجع به چی حرف میزنم.))
شاد باشی.

بر این که حس قشنگیه شکی نیست به این که آدم احساس می کنه مطعلق به خانواده ایه که دلشون براش تنگ می شه از دید من این نشونه سلامت یک خانواده است و اینکه اون خانواده ریشه ای داره و اما باز هم بر منکرش لعنت که مادر و پدر شدن حس زیبایی نیست این رو همه انسانهای روی زمین می دونن و من فکر می کنم ارش هم منظورش دردسرش بوده !‌ مطمئن باش که همه پدرها و مادرهای دنیا حتی اون بد بدشون هم عاشق فرزندانشونن و قلبشون برای اونها می تپه ... به قول ترکها " گان دی چکیر"

من کوفته تبریزی دوست دارم و از وقتی اومدم مامانم درست نکرده و نگه داشته که من رفتم درست کنه!!!!

نگاهی نو یکشنبه 14 تیر 1388 ساعت 03:37

مبارک باشه و به سلامتی
ولی ترا خدا الان تو این اوضاع نابسامان به ایران نرو

بابا ما که کاری نکریدم که الآن نریم؟؟ ولی در کل برنامه واسه عید دارم