روز من نیست!!!

تا حالا شده یه روز از خواب بلند شید و همینطوری بد بیارین و بعد بگین " بابا امروز روز من نیست "


امروز اومدم جزوه هامو پرینت بگیرم ... کارتریج پرینتر تموم شد

کیک نسکافه درست کردم ... نمی دونم چرا خراب شد و تمام فر رو گند زد و کل خونه بوی سوخته گرفته ولی وسط کیک نپخته!!!

لوازم آرایشم رو داشتم تمیز می کردم ... محبوبترین رژگونه ام ریخت روی زمین

ناخن های پامو با دقت هر چه تمام چند لایه لاک زدم ... به پایه صندلی گیر کرد خراب شد

غذا گذاشتم ماکروویو ... یهو ترکید و مکافات تمیز کردن و ...

اومدم چایی بریزم ... بخار کتری دستمو سوزوندددددددددددددد


خدا امروز رو به خیر بگذرونه!!!

نظرات 7 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 2 اسفند 1388 ساعت 20:14 http://mohamed.blogsky.com/

یه چارقل بخون و دور و برت فوت کن ننه! به احسان خان هم بگو یه گوسفند جلوی خونتون بکشه تا دفع شر شه!))

مواظب خودت باش.شاید فردا روز تو باشه و دست به خاک بزنی طلا بشه!

همینمون مونده بود به جرم killllllllling sheep محکوم بشیم !!!!

احسان دوشنبه 3 اسفند 1388 ساعت 13:03

همینه میگن خانم ها نباید کار بکنن تو خونه!! کار خونه مال مرده!

تازه شدی مثل من... هر وقت میام تار بزنم کوک نمیشه!

ما راضیم شماااااااااااا کار کنین هاااااااااااااا

حسام دوشنبه 3 اسفند 1388 ساعت 15:15 http://hessamm.blogsky.com

من گن اگه بال سوسک یه ماهه رو آبپز کنی بدی شوهرت بخوره این بد آوردن ها منتقل می شه به همسایه سمت راستی. امتحان کن!

همین امشب !!!! .......... یک ماهه که سهله دو ماهه و سه ماهه و بقیه ماه هارووووووووو امتحان می کنم

احسان سه‌شنبه 4 اسفند 1388 ساعت 12:11

زنگ بزن شماره ۴۵۶۷۸۸۴. شماره امامزاده معصومه. تلفنی رفع بلا میکنن. پولش هم میاد روی خط تلفن.

خب اگر تلفنیه زنگ میزنم مشهد امام رضا .... پارتی هم داریم که!!!

محسن سه‌شنبه 4 اسفند 1388 ساعت 18:39 http://after23.blogsky.com

فیلم راز Secret رو ببین. اگه دم دست نبود نسخه حسام مجربه.

این فیلم رو دیدم ... خیلی موقع ها هم بهش فکر می کنم اما چیزی از فیلم یادم نمیآدددددددددددددد!!!

پروانه شنبه 8 اسفند 1388 ساعت 17:23 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

برای من خیلی شده
همین پنج شنبه پیش: صبح که سالار رو رسوندم مدرسه گفتم آخیش پامو میذارم روی گاز راهی که هر روز 45 دقیقیه تو ترافیک کیرم حالا شش دقیقه ای دم در شرکت هستم آخه پنج شنبه ها ترافیک نیست. تو نیایش تصادف شده بود یک ربع دیرتر از همیشه رسیدم
رفتم شرکت دیدم پرینتر حسابداری خراب شد.
رفتم گزارش تولید و فروش مدیر عاملو بگیرم که اگه سر ساعت حاضر نشه رییس دفترش دم در اتاقم ایستاده دیدم پرینتره صدایی داد و از کار ایستاد یک پرینتر هم کوچکتر برای این جور موقع ها داشتم اونم دیدم جوهرش خشک شده
سر میز غذا تو خنه همه نشسته بودند و من رفتم یه لیوان روبذارم روی میز فکرشو بکن غذا رو هم کشیدی لیوان شکست حالا نمی دونی آیا تو غذا خرده شیشه ریخته یانه...
رفتم ورزش برگشتم دیدم یه لیوان دیگه شکسته و آثارش تو سطل آشغاله فردا صبحش فهمیدم من که خواب بودم ترانه هم یک لیوان شکسته ....
مادر شوهرم اگه لیوان تو خونه خودش میشکست می گفت دفع بلا بود
اگه تو خونه ما لیوان میشکست می گفت دست بشکن داری ها...
اینم از مادر شوهرا قدیمی. براش دعا کن سکته کرده زمین گیر شده. خیلی چیزا ازش یاد گرفتم

واقعا خدا نکنه ادم یه روز بد بیاره همینجوررررررررررررررررررررری میآد هاااااااااا !!!!

دست کمی از مادر شوهر بنده نداره غذای هانی بهش بدی کلی ایراد می گیره !!! هاهاهاااااااااااااا خدا شفاشون بده .... حالا بازم زبون کار می کنه؟؟؟

babak پنج‌شنبه 7 مرداد 1389 ساعت 05:42

be ina migy badbiary vay che bad shod laket kharab shod namiry yevaght azin gham

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد