بعد از چند روز درگیری و نداشتن دسترسی به اینترنت اون هم در مهد تمدن؟؟؟ واقعا سخت بود که به وبلاگم سر نزده بودم... گفتم بهتره جواب دوستم و بدم تا بهونه ای باشه برای نوشتن.
جای همه دوستان خالی دیشب مهمان دولت استرالیا برای اتشبازی بی نظیر سال نو در هاربر بریج یکی از پلهای معروف دنیا رفته بودیم که واقعا الحق و والانصاف متحیر کننده بود در دو سانس ۹ شب برای خانواده هایی که بچه کوچک دارن و یکی هم در سانس ۱۲ شب لحظه تحویل سال میلادی انجام شد که ساعت ۱۲ خیلی کاملتر بود و خود پل هم در این سانس روشن شد. تمام خستگی ها و بدو بدو های برای رسیدن قبل از سال جدید میلادی به سیدنی ارزشش رو داشت. زیباتر از همه اینها احساس امنیتی بود که شما در این شب می کردین این همه جمعیت از سراسر دنیا آمده بودن برای دیدن هدایت این همه آدم اون هم با فرهنگ های مختلف خیلی ها از مستی خودشون رو خیس می کردن و یا می پریدن توی آب؟!؟ هندی ها هم که طبق معمول همه جا رو به گند می کشن .... یه جا می شینن پا می شن اونجا دیگه دیدنی نیست! با این شرایط سخت تمام پلیسها با جون و دل و لبخند از همه استقبال می کردن و افرادی هم که خیلی مست بودن رو می گرفتن تا بقیه رو اذیت نکنه ... مدیریت فوق العاده بالا بود که شما کوچکترین اون رو در ایران هرگز نخواهید دید. برای مردم همه چی مهیا بود حتی توالت های سیار رو به تعداد بالا می دیدید که دائما تمیز می شدن.
سلام فرشته دوست عزیز:
می خواستم بپرسم لباس های اونا تو تیپ و مدل همین لباس های ایرانه! منظورم تیشرت و ژاکت و . . . اینجوراست؟ این روز ها مرتب دارم لباس میخرم برای اونجا. میشه راهنمائی ام کنی؟
میگن استرالییا بد لباسن ؟
سلام سارای عزیز ...
در مورد لباس پوشیدن استرالیایی ها در سیدنی می تونم بگم که لباس اینجا با ایران کمی متفاوت و خیلی هم گرونن و البته که شیک ترن... دخترهای استرالیایی (نه مهاجرین یعنی خود اوزی ها ) خیلی شیک و اکثرا پیراهن های شکیل می پوشن و هم تیپ اروپایی ها هستن هندی ها که همیشه گندن ؟؟؟ چینی ها هم که تاپ و شلوارکن و ... ایرانی ها هم که می خوان خودشون رو خارجی جلوه بدن حسابی تابلو ان... عرب ها و سیاه پوست ها هم که پوشش خودشون رو دارن ...
استرالیا آفتاب خیلی گرم و تیزی داره و هوا الان خیلی گرممممممممممممه آقایون به پوشیدن تنها شلوارک و یا حتی شورت در نقاط ساحلی اکتفا میکنن. ولی کلا اینجا چون از همه جای دنیا هستن همه جور تیپی رو می بینین. بهتون پیشنهاد می کنم که در ابتدا راحت و سبک منظورم از لحاظ وزنیه بپوشین چون باید کلی راه برین سیدنی شهر فوق العاده بزرگیه و برای گشتن مخصوصا شاپینگ باید پاهای قوی داشته باشین. کفشهای راحتی و مجلسی حتما با خودتون بیارین اینجا توی آخر حراجی کفشهای مجلسی چینی شده 60$ یعنی half price لباس مجلسی هاشون خیلی شیک و ساده ان با خودتون چیزی نیارین چون شیک ترین ایران اینجا خیلی مالی نیستن .... شلوارهای نخی تایلندی که توی ایران هم زیادن خیلی به دردتون می خوره اینجا مارک دارش هست اما زیر 30 $ اون هم توی حراج پیدا نمی کنین کلا اینجا همه چی made in China می باشد که معرف حضورتون هست!!! تاپ های نخی که توی ایران هم زیادن اینجا براتون خیلی کارآیی داره ... شلوار جین هم زیر 100$ نیست. کلا چون همه چی برنده یعنی مارک داره اینه که گرونه ...
آب و هوای سیدنی واقعا غیر قابل پیش بینی ... این رو باور کنین روز اول که من اومدم بهم گفتن اما من خیلی جدی نگرفتم ... خود استرالیایی ها می گن که وقتی میری بیرون بیکینی بپوش روش یه لباس نخی و روش هم یه پالتو و بارونی چترت رو هم بردار؟؟؟؟ واقعا اینجوریه یکدفه هوا اینقدر سرد می شه که دندوناتون می خوره به هم این در صورتیه که چند دقیقه قبل هوا اینقدر گرم بود که بدنتون در حال برنزه شدن خلاصه لباس پوشیدن بستگی به خودتون داره که کدوم رو انتخاب می کنین و دوست دارین چه جوری بگردین. عکس اولی که گذاشتم دقیقا ماله قلب شهر سیدنیه و دومی هم همینطور... اینجا کارمندان ظهر می تونن برن ورزش در بعضی شرکتها هم وسایل بادی بیلدینگ و فیت نس فراهمه و از همه مهمتر دوش و حمام هم دارن
!!! که واقعا جای بسی شگفتی است.
موفق و موید باشین.
سلامی دوباره از نیم کره جنوبی زمین، استرالیا_ سیدنی، خیلی وقت بود ننوشته بودم دلم برای وبم تنگ شده بود...
دیروز روز اولی بود که اومدیم سیدنی، ورودمون 7:30 صبح به وقت محلی بود پروازمون با الاتحاد بود با یه استاپ توی ابوظبی یا به قول خودشون ابودابی ، کیفیت پرواز بالا و پذیرایی خیلی خوب و مهمتر از همه پرواز بدون تاخیر بود. توقف در ابوظبی خیلی کوتاه بود مغازه های فرودگاه ابوظبی خیلی بیشتر و قشنگ تر از فرودگاه امام هستن و وقتتون رو می گیرن، بدترین مرحله اش هم زمانیه که می خوایین سوار هواپیما بشین که محل انتظارش در حد میدون فردوسی خودمونه خیلی کوچیکه... از فروشگاههای فرودگاه ابوظبی می تونین نوشیدینی الکلی تهیه کنین هر کس می تونه تا حد 2.5 لیتر با خودش بیاره و باید بدیدن خود صندوقها خریدتون رو در بسته بندی های مخصوص برای استرالیا بزارن، همه به ما می گفتن که نمی تونیم مواد غذایی و ... رو ببریم اما در صورتیکه همه نوع موادی می تونیم بیاریم به شرط اینکه بسته بندی باشه و یا وکیوم معتبری داشته باشه و در فرمی که بهتون می دن حتما باید یادآور چیزهایی که آوردید رو بشید و صادق باشین کاری اصلا با شما ندارن، برای ما که اینجوری بود و اصلا چمدانهای ما رو باز نکردن!!! و خیلی خوش رو و خندان باهاتون روبرو می شن ... روز اول در سیدنی رو با چشمهای قشنگ کیمیا و خنده شیرین الینا شروع کردیم و با صدای ابی تموم کردیم، کنسرت ابی
در استیت تیاتر این روز رو تکمیل و زیباتر کرد هر چند اینجا دیگه ایران نیست اما توی کنسرت با ایرانی ها و کاراهاشون احساس غربت نکردم. هوا بسیار عالی بود و امروز هم بارون شدیدی اومد.
یه دست گرمی بود برای اینکه از استرالیا نوشتنمو شروع کنم... تا بعد
دیده روشن از سجود خـاک این در شد مرا
شکرها کردم که این دولت میسر شد مرا
دیروز صبح مصادف با چهارم نوامبر .... با یه کسالت خاصی از خواب بیدار شدم نمی دونم چرا شب خوابم نمی برد. صبح قبل از هر کاری زنگ زدم برای پروازمون ببینم بلیط چجوریه اغلب این کار رو میکنم... که الامارات تقریبا کنسل بود و دومین شماره مال الاتحاد بود که گرفتم ... همیشه اشغال بود ولی دومین تماسم برقرار شد و تنها وقتی که بهم داد مال ۵ دسامبر مصادف با ۱۵ آذر ماه بود ....
گفتم خانوم رزرو کنین.... فامیلیتون لطفن: .... اسپل کنین..... فردا زنگ بزنین هماهنگ کنین.
تلفن رو که قطع کردم احسان زنگ زد:
- چرا اینقدر تلفن اشغاله؟؟
- چطور مگه؟؟
- بیرون رو دیدی؟ هوا خیلی خوبه؟
- آره دارم می بینم خیلی توپه....
- یه نفس عمیق بکش ......... ویزامون اومد.........
- نم نم بارونم داره میباره...
- ویزامون اومد.......
- آره حتما!!!
- واقعا میگما... همین الآن .....
من:
امروز مصادف با پنجم نوامبر صبح ساعت ۷:۳۰ دم در سفارت استرالیا بودیم ... اسم احسان رو نفر دوازدهم و اسم خودم رو نفر سیزدهم نوشتم... ساعت ۸:۳۰ با کمی تاخیر سفارت باز شد و ... ساعت ۹:۱۵ من و احسان ویزای اقامت دائم استرالیا در پاسمون خورد...
هنوز نتونستم خوشحال باشم چون خیلی استرس دارم بعد از ۲۰ ماه و دو هفته ویزامون اومد خیلی وقتها مخصوصا وقتی چیزی توی این مملکت می دیدیم ... عاجزانه از خدا ویزامون رو درخواست می کردیم ... بالاخره هم اومد و خیلی هم به موقع و سر وقت اومد... خدا را بارها و بارها شکر کردم وقتی توی صف برای ویزا نشسته بودیم به این فکر میکردم که خیلی ها منتظر این روزن و خود ما هم خیلی روزهای سختی رو برای این روز پشت سر گذاشتیم ... روزهای امتحان آیلتسمون... روزهای ازمایش برای مدیکال و ترجمه مدارک و ...
دیشب فهمیدیم پاس احسان ۹ ماه بیشتر اعتبار نداره و کمی شک کردیم اما امروز صبح فهمیدیم که برای دریافت ویزا اعتبار باقیمانده پاس نباید کمتر ۶ ماه باشه.
دیروز با خیلی از دوستانم که اونها هم شرایط من رو داشتن این روز رو شیر کردم و حالا هم با شما ... روزهای انتظار برای ویزا (هر کجایی که باشه) روزهاییه که به عقیده من آینده شما رو میسازه یاد آوری این روزها به شما در آینده قوت ایستادگی در برابر مشکلات و قدم برداشتن به سوی اینده رو میده. به امید روزی که تمام دوستان به ارزوهای خودشون برسن....