بعد از چندی و اندی بالاخره برای امتحان IELTS ثبت نام کردم و شنبه هم امتحانم رو با کلی استرس شروع کردم. خانمها و آقایون از هم جدا بودند. باورم نمی شد که حدود ۳۰۰ نفر در آزمون شرکت کرده بودند و تقریبا ۲۹۹ نفرشون برای مهاجرت بود، اینهمه نیروی جوون و با استعداد کجا دارن می رن؟ چرا دارن میرن؟ جواب این سوالام معلوم دیگه به همون دلیلی که خودم دارم میرم. ولی گاورمنت ایران اینهمه مهاجرت رو نمی بینه؟ یا می بینه و اقدامی نمی کنه؟
دیروز توی روزنامه خبر ساخت آزمایشی یک ماشین پرنده یا Air Car توسط شرکت Milner Motor رو خوندم که برای مسافرت بین کشوری و ایالتی اختراع شده ظرفیت ۴ تا سرنشین و ۴ تا چرخ اره و سوختش هم فسیلیه. این خبر یه خبر مهم در ضمینه پیشرفت صنعت خودرو سازی در جهان به شمار میاد و دنیا رو به سمت تخیلات سازنده های فیلمهایی چون، جنگ ستارگان پیش می بره.
پیشنهاد بی شرمانه: خبر فوق العاده است!! فکر کنم گاورمنت ایران و وزیر صنایع و مدیر خودروسازی و ... در ایران پیشنهاد نصب این سیستم و پیاده کردن اون رو روی پیکان و سمند خواهند داد.... ما کجا و اونها کجا.... ایران هنوز در حال دست و پنجه نرم کردن بستن خط تولید پیکان و اونها دارن ماشین پرنده تولید کنند. تصور کنید پیکان و وانت نیسان پرواز کنند!!! خوراک خنده است.
Thomas Beatie تا حدود ۱۰ سال قبل یک خانم بوده است و مبتلا به بیماری ترانس سکچوال بوده. در این بیماری فرد مبتلا از نظر جسمی و فیزیکی یک جنسیت رو داره ولی از نظر ذهنی و هویت روانی_جنسی ،جنسیت متضاد رو داره. مثلا از نظر آناتومیک زن و از نظر روانی مرد هست و کاملا رفتارها و ذهنیات و تمایلات یک مرد رو داره. این اقای توماس - که قبلا خانوم تریسی بوده، در حدود ۱۰ سال قبل تصمیم میگیره که بالاخره تکلیف خودش رو یکسره کنه و تغییر جنسیت بده.و برای اینکار شروع به هورمون درمانی میکنه و با استفاده از عمل جراحی هم سینه هاش رو برمیداره ولی اندامهای داخلی مثل رحم رو نگه میداره و بالاخره حدود ۵ سال قبل با یک خانومی که به علت بیماری قادر به بچه دار شدن نبوده ،ازدواج میکنه و این ازدواج هم کاملا قانونی به ثبت میرسه.البته این خانوم از ازدواج قبلیش دو تا دختر ترگل ورگل داره که تقریبا همسن توماس خان هستند و خود خانم هم همسن مادر آقا توماس هستن ولی خوب دیگه.... یه چیزایی کار دله!!!!
به هر حال چون توماس خیلی خیلی دلش میخواسته که بچه داشته باشه و نظرش این بوده که علاقه به بچه دار شدن یک علاقه انسانی است و ربطی به مرد و زن بودن آدمها نداره و از طرفی خانمش هم نازا بوده،تصمیم میگیره خودش جور بارداری رو بکشه و از اونجایی که سیستم های داخلیش سالم بوده با استفاده از لقاح مصنوعی بالاخره باردار میشه و الان حدودا ۶ ماهشه و بچه هم سالمه و جاتون خالی اگر ببینید که چطور و با چه ذوقی تعریف میکرد که بچه اش بهش لگد میزنه و اتاق بچه اش رو نشون میداد و زنش و دخترهای زنش هم کلی ذوق میکردن.این هم جمله خود آقا توماسه که در حین رویت سونوگرافی نقل کردن:
"I can't believe it. I can't believe she's inside me," Mr Beatie said while watching the ultrasound image. "We see her as our little miracle"...
(ناصر الدین شاه مهمان ادوارد هفتم پادشاه انگلیس)
وقتی ناصر الدین شاه به سفر فرنگ رفت تحت تاثیر فرهنگ غرب چیزهایی در مورد روز ولنتاین یا روز عشاق شنید و تصمیم گرفت به این مناسبت برای انیس الدوله هدیه ای بفرستد در نتیجه کارت پستالی را فرستاد تا نشان دهد که چقدر به انیس الدوله علاقه دارد در مورد انیس الدوله مطالب زیادی در تاریخ آمده، زنی فرهیخته ،زیبا و زبان دان (به زبان انگلیسی و فرانسه تسلط کامل داشت). برخی نوشته اند در نهایت به دست زنان حرمسرا مجبور به خوردن قهوه قجری شد.
تصویر کارت پستال(رودی در انگلیس)
انیس الدوله، از جمله زنان صیغه ای ناصر الدین شاه بود، اما نه تنها از زنان عقدی شاه محترم تر بود ، بلکه طرف مشورت شاه نیز قرار می گرفت. اولین زنی بود که به همراه شاه قاجار در اولین سفر او به فرنگ (تا مسکو) رفت. انیس الدوله در واقع ملکه بود، ولی فرزندی نیاورد. شاه او را از ته دل و با تمام جان دوست داشت و چندین بار خواست وی را در زمره زن های عقدی خویش درآورد، ولی انیس الدوله نپذیرفت و اظهار داشت که نمی خواهد ساعت سعد زناشویی خود را بر هم زند. انیس الدوله، به همراه شاه و همراهان وی از راه انزلی عازم اروپا شدند، اما چون موضوع حجاب انیس الدوله مطرح بود و ظاهری کاملا متفاوت با زنان اروپایی داشت،به اجبار او را از مسکو به تهران بازگرداندند اما شاه به حدی به او فکر می کرد که به هنگام سفر به انجلیز پیکره ای از خود را به همراه کارت پستالی برای او فرستاد این البته به جهت روزی بود که در بلاد فرنگ عشاق برای معشوق انجام می دهند تا نشان دهند فکرشان به او مشغول است.
ناصرالدین شاه درباره همراه بودن انیس الدوله در این سفر در خاطرات خود چنین نوشته است :
" کسانی که همراه به فرنگستان آمده اند از این قرار است در دو کشتی ؛ کشتی اول : صدراعظم، انیس الدوله، عایشه، معصومه، خورشید کنیز انیس الدوله..."
با مشکل پیش آمده و عدم تناسب لباس انیس الدوله با زنان اروپایی، قرار شد، آن ها (زنان همراه) به ایران بازگردند. ناصرالدین شاه می گوید :
" امروز بنا شد انیس الدوله و حرم از این جا، فردا بروند تهران. با ساری اصلان (رحمت الله خان) و میر شکار، محمد حسن خان برادر انیس الدوله، حاجی سرور، آقا علی و غیره... انیس الدوله راضی نمی شد. گریه کردند. خیلی به ما بد گذشت، خیلی بد، خیلی سخت، اگر همراه می بردیم برای جا، منزل، کالسکه، کشتی نشستن اشکالات داشت. اگر بروند تهران دل ما می سوخت. بسیار بسیار بد گذشت. آخر میرشکار، ساری اصلان راضی کردند به خودشان که این جا بد می گذشت مثل حبس بودند." روز بعد شاه در یادداشت خود آورده است : "... آمدیم عمارت، انیس الدوله این ها می خواستند بروند. زیاد گریه کردم و آن ها هم گریستند. اوقاتم بسیار تلخ شد. خدا انشاالله به سلامتی همه را به وطن خود برساند. انشاالله به خصوص انیس الدوله هرچند در طول سفر خاطرم از وی فارغ نمی شد."
انیس الدوله زنی خیر و با ایمان بود. پل ناصرآباد در لواسانات و درهای مسجد گوهرشاد که به طرف حرم باز می شود به دستور او طلاکوب شده است. پس از کشته شدن شاه روزی برایش دسته ای اسکناس آوردند و چون تمثال شوهر را روی آن ها دید، چنان بر سینه و شکم کوفت که سخت بیمار شد و پس از چند ماه به همسر خویش پیوست. با دیدن عکس انیس الدوله و مقایسه آن با تصاویر زنان دربار به راحتی میتوان فهمید که چرا ناصرالدین شاه به این زن اینقدر علاقه داشته!!!
سال ۱۳۸۷ سال موش است ....
همیشه فکر می کردم که هوروسکوپی از ایرانی ها بوجود آمده. اما اینطور نیست. همانطور که می دونید بزرگترین ستاره شناس دنیا ماله ایران بوده و علائم ماه ها رو ابداع و اثبات کرده اما در مورد سال: علامتها از سرزمین چین و شرق برخاسته. علائم ماه و سال در تغییر شخصیت انسانها موثر هستند و من به نوبه خود به این قضیه معتقدم...
هوروسکوپی یا علامت و نام سالها به ترتیب...
در مورد سال موش:
If you are a woman, you don’t dress to impress people But you like it when people notice your charm.
If you are a man, you often wear what you threw on the floor the last night