اینجا ایران است و در ایران هفته ها نام گذاری شده اند نه اونطوری که بقیه مردم دنیا فکر می کنند بلکه اونجوری که دولت ایران فکر می کنند مثلا:
هفته برنج: مصادف با بحران قیمت برنج به میزان ۳ برابر.
هفته پودر رختشویی: به علت اینکه می خواست گرون بشه در بازار نبود و بعدش یهو پیداش شد با ۲ برابر افزایش قیمت.
هفته گوشت: خیلی گرون نشد طفلک فقط کیلویی ۲ هزار تومان گرون شد.
هفته چایی: شایعه شد که چای در بازار نیست و اگر هم باشه ۲ برابر قیمت ؟؟ که یکهو خرمگس معرکه(اخبار ۲۰:۳۰) پیداش شد و گفت که نننننننننننه چایییییییییی هست!!
هفته ماکارونی: در این هفته هم که شرکت های تولید کننده ماکارونی دیدند که از قافله عقب موندند نامردی نکرده و قیمت را بردند بالا ولی در بازار موجود بود هااااا
هفته حجاب: بستگی داره سردار رویان کدوم هفته شب خواب ببینه اون موقع است که اون هفته می شه هفته حجاب و مبارزه با مفاسد اجتماعی که در تعریف نیروی انتظامی به زنان گفته میشه.
هفته قند و شکر: دولت دید که مردم زیاد شکر میخورن و پوکی استخوان و دیابت و .... و دکترها صلاح ندیدند که مردم قند و شکر بخورن پس تصمیم گرفتن که اینا رو هم گرون کنند تا درس عبرت بشه برای مرض قندی ها تا اینقدر قند با چایی که پیدا نمی شه نخورن. ایول به این می گن برطرف کردن مشکلات اقتصادی.
هفته های فرش و گاز و آب و سلمونی و میوه و سبزی و مصالح و خونه و اجاره و ... : مراجعه شود به تعاریف بالا ایضاً
هر چند هفته یکبار هم هفته نون و بنزین و شیر داریم در تابستان هم که همه هفته ها علاوه بر اسامی خاص یک اسم عام هم دارند اون هم " برق " است. چون همین الان هم برقهای ما رفت ولی نوت بوک من شارژ داره که من دارم می نویسم......
می خواستم یه مطلب بنویسم که دیدم هر چی بنویسم روی آبه!!!!!!! بهتر دیدم که چند تا عکس بذارم تا بلکه بیشتر تو یادمون بمونه که داریم کجا زندگی می کنیم کدوم مسئولیتش با شماست فلسطین یا کودکان ایرانی که بر اثر بی توجهی مدیران و پشت گوش انداختن مسئوولین روز به روز از استعداد ها کاسته شده و بر عدم امنیت و عدم اطمینان افزوده می شه. قضاوت با خودتان.
هر چی گشتم عکس از " علی نوروزی مهر " پیدا نکردم. علی نوروزی مهر بر اثر ضربات معلمشان از نخاع فلج شده. این هم یه عکس که انواع و اقسام کابلهای برق رو با تحمل جریانهای مختلف نشون می ده که با دیدن عکس یادی هم از علی کنیم.
چند وقته پیش یه عکسی رو دیدم که موضوع عکس میزان شادی و فقر مردم اون کشور بود که به ترتیب فقیر تا شاد رو از زرد تا زرشکی رنگ گذاشته بود. (که عکس رو براتون گذاشتم) جالب بود که ایران درجه نارنجی پررنگ رو داره یعنی شاد تر از ترکیه و هند و مردمش هم رده آفریقای جنوبی زندگی می کنند!!! شما چی فکر می کنید؟؟ من فکر می کردم که مردم ایران در سختی و ناراحتی و در شرایط افتضاح اقتصادی زندگی می کنند و "هشتشون گروء نهشونه " و برای پر کردن سبد کالای خودشون دچار مشکل هستند و جایی رو برای تفریح و ... ندارند................. اما .................... اشتباه می کردم. من همه رو از دید خودم و در مقایسه با کشورهای پیشرفته می دیدم و بر این باور بودم که طبق قوانین اسلام همه باید با هم برابر و برادر باشند ............ اما ............اشتباه فهمیده بودم! منظور اسلام یعنی همینی که الان در ایران حاکمه، است. من بد متوجه شده بودم به این می گن برابری و برادری. دیروز پرده رو که زدم کنار متوجه کارگرهایی شدم که در ساختمان روبرویی مشغول کار بودند و توجه ام رو MP4 هایی که در کنار موبایل های N90 آویزان بود جلب کرد، وقتی بچه بودم یادمه که مسجد بغل خونمون رو می ساختند بعضی شبها مامانم از غذای خودمون برای اونها می فرستاد... چون اون موقع کارگر ساختمان به کسانی گفته می شد که توانایی مالی برای پرکردن شکم خوانواده اشان ندارند و بعلت بی سوادی از روستاها و شهرهای کوچک و ... به شهرهای بزرگ می آمدند و در ساختمانها مشغول کار میشدند اما حالا مادر من برای یک روز، فقط یک روز به کارگر که دور سقف پذیرایی خونه اش رو گچ بری کرده چهارصدهزار تومان پرداخت کرد؟؟ این کمترین رقمی بود که مادر من به گچ کار داد ... جالب اینه که بدونید که وقت هم نداشت و دائما سفارش می گرفت، شما ها که مهندسین و یا خودتون رو چهارسال توی دانشگاه خفه کردین و ... اینقدر درآمد دارین؟ بعدن از خودتون می پرسین این کمری سوارها کین؟ این بنزها و ب.ام.و. ها از کجا میان؟
اینجا ایران است و هیچ کس سر جای خودش نیست، یعنی هرکی بهتر بتونه دزدی (نه به معنای دستبرد، به معنای دورویی و ریا) کنه اون فرد قابل احترامه. اینجا هیچ کس سرجای خودش نیست، هر کی بتونه از آب گل آلود ماهی بگیره برنده است و اون موفق نه تو که خودت رو توی دانشگاه و کار و ... کشتی، نه اونهایی که دنبال استعدادهاش رفتن. شما از این صحنه ها حتما زیاد دیدین.
برای خرید شب عید رفته بودیم برای احسان شلوار جین بگیریم که سر قیمت شلوار من کلی چک و چونه زدم... توی مغازه بودیم که ناگهان بوی گند و افتضاح ادکلنی سر منو چرخوند که صاحب این بو دو نفرعمله ساختمون که باور کنید حتی سواد هم نداشتند، ببینم.
همچین دسته پولها رو از جیبشون درآوردند و با تف که به انگشتاشون زدند پولها رو شمردند و بدون چونه هر کدوم دو تا گرفتند که بیا و ببین اونوقت ما سر چند تا هزاری ... تیپ و قیافه رو باید می دیدید از وسط مغازه تکون هم نمی خوردن، چرا؟ چون اونها پول داشتند و اون مغازه ماله بابشون بود و همون پولی که توی جیبشون بود بهشون شخصیت و اعتماد به نفس می داد. جالب اینجاست که همیشه اینجور افراد تازه به دوران رسیده سر بالا و سینه جلو راه میرن چون دید اونها به زندگی، همون چیزیه که دارن. البته اینها تازه به دوران رسیده نیستند چون نمی دونندکه اصلا دوران چیه؟؟درسته از دید خودشون به چیزی رسیدن اما به حقیقت زندگی ومعنای بالای فرهنگ هرگز دسترسی نخواهند داشت... امان از این دانشگاه آزاد که باعث شد که "علی آباد هم شهری" بشه... اونوقت دهاتی هایی که زمینهاشو و گاو و گوسفنداشون رو بفروشند و شهریه بدن و جیب از ما بهترون رو پر کنند و بعدش هم بیان توی بازار کار که خون من و شما رو با رفتاراشون بکنند توی شیشه و تازه خدا به داد اونهایی برسه که عزیزانشون رو بفرستن زیر دست اون دسته از اینهایی که دکتر شدند که حتما دل پر خونی از این اوضاع دارین...
اینجوری میشه که اذهان بین المللی نسبت به زندگی در ایران جور دیگه ای میشه... تمام ایرانی ها سالی یکبار مسافرت رو حتما دارن و در روستا (شاید باورتون نشه) در کوچه های تنگ بخصوص در استان خراسان کمری و ماکسیما جای الاغ و قاطر رو گرفته... موبایل ها و گوشی ها و ... که دیگه یه چیزه طبیعیه... به قول احسان " وای اگر گدا معتبر شود" دوست ندارم در جایی زندگی کنم که استعداد و افکار و فرهنگ نقش هویج رو بازی می کنند. حالا می فهمم که چرا ایران اونرنگیه که البته اینها سیاستهای غلطیه که داره اجرا میشه... من نمی گم که چرا اینها می یان بالا و یا یک دفعه پولدار می شن، اون به من ربطی نداره اما همراه با جیباشون فرهنگشون رو هم پر کنند وقتی به شهرها می رن از بوی گندشون یه محله رو به گه نکشن و فرهنگ شهرنشینی رو هم یاد بگیرن و سعی کنن آدم باشن... توی ایران تنها قشر متوسط جامعه است که داره آسیب می بینه چون اونی که پولدار بوده که همچنان داره و اون روستایی هم زمینش و باغ میوه اش و ... رو می فروشه میاد توی شهر خونه می خره و... تنها می مونه قشر متوسط که هیچ تکونی نمی خوره. خدا به داد همه ما برسه... الهی آمین!