اینجا ایران است ... اینحا ایران نیست ... اینجا ایران است ؟؟ یا نیست ؟؟ در واقع اینجا ایران نیست !!! توی این مدت که نبودم ایران بودم ... دیدم ایران هم ایران نیست !!! رفتم اصفهان اونجا هم حس ایران رو بهم نداد !!!
ایران کجاااااااااااااااااااااااست ؟؟؟ چه بر سر ایران اومده ؟؟؟ بالاخره ایران ایران است یا ایران هم دیگه ایران نیست؟
با چایی تون چند تا قند می خورین؟؟ تا حالا شمردین؟ تا حالا بعد از خوردن چایی احساس سنگینی کردین ؟ اون هم با نبات !!!
می دونستین قند زیاد اگر به جگر برسه تحت عنوان چربی تعریف شده و در سلولهای چربی ذخیره میشه ؟؟؟ ممکنه چربی زیادی نخورین ولی چربی بالایی داشته باشین... مواظب خوردن میزان کربوهیدرات و قند که نوعی از کربوهیدرات ها هستن باشید که مصرف بی رویه اون باعث بوجود اومدن لیپیدها میشه ... بعد روده بزرک و کوچیک زور میزنن که اینها رو آب کنن که نمی تونن و شکم روز به روز میآد بالا و به خودت می گی ای بابا من که چیزی نخوردم که !!! خیلی ها که ماشاءالله از ۱۰ تا پولکی که هرکدوم از چند تا قند استفاده شده برای چایی استفاده می کنن!!! بعد از اینکه سر درد می گیرن یه چایی و لیمو می خورن که مثلا اون قندها حضم شه که سخت در اشتباهن...
برای حذف قند خالص در برنامه غذایی تون می تونین از جایگزین ها به همراه چایی تون استفاده کنین که همراه فیبر غذایی هم باشه مثلا مثل : توت - انجیر - قیصی - خرما البته خشک اینها بریزین توی چایی و تا چاییتون سرد بشه اونها هم یه خیسی خوردن و راحت می تونین بخورین ... زیاده روی در خوردن اینها نکنین و حتما بعد از خرید اونها از مغازه اونها رو بشورین.
روش دوم و بهتر خوردن شیر با چایی هست اگر شیرش سوی باشه که خیلی بهتره.
یادتون باشه بدن قند لازم رو از مصرف میوه و سبزیجات وکربوهیدرات ها برمیداره و لازم نیست شما قند خالص بهش برسونین.
امنحانش که ضرری نداره !!! داره؟
روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت و گفت: آقای شاو ! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است برنارد شاو هم سریع جواب میدهد : بله ! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!
روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:«شما برای چی می نویسید استاد؟» برنارد شاو جواب داد:«برای یک لقمه نان»نویسنده جوان برآشفت که:«متاسفم!برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم!»وبرنارد شاو گفت:«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم!»
نتیجه اخلاقی :