March _ 2010

Happy International women's day



این روز رو به تمام زنان دلیر ایرانی تبریک میگم و امیدوارم انان که توانا تر هستن به انان که مهتاج یاری هستن کمک کنن.


Envelopes and Stamps

A woman was working in a post Office in California . One day she licked the envelopes and postage stamps instead of using a sponge. That very day the lady found a cut on her tongue.. A week later, she noticed an abnormal swelling of her tongue.

She went to the doctor, and they found nothing wrong.. 



 Her tongue was not sore or anything.. A couple of days later, her tongue started to swell more, and it began to get really sore, so sore, that she could not eat. She went back to the hospital, and demanded something be done.. The doctor took an x-ray of her tongue and noticed a lump. He prepared her for minor surgery. When The doctor cut her tongue open, a live cockroach crawled out

There were cockroach eggs on the seal of the
Envelope. The egg was able to hatch inside of
her tongue, because of her saliva, which was warm and moist....
This is a true story reported on CNN!

Andy Hume wrote: Hey, I used to work in an envelope
factory. You wouldn't believe the....things that float around in
those gum applicator trays. I haven't licked
an envelope for years!'

I used to work for a print shop(32 years ago), and we
were told NEVER to lick the envelopes. I never understood
why until I had to go into storage and pull out 2500
envelopes that were already printed and saw several squads
of cockroaches roaming around inside a couple of
boxes with eggs everywhere. They eat the glue
on the envelopes.

می دونم ... بلدم

یکی از زن دایی هام یه اخلاقی داره همیشه همه چیزو بلده و می دونه با وجود اینکه هیچی رو نمی دونه مادرم همیشه هر وقت اینا از خونه ما میرفتن یه داستان تعریف می کرد که خیلی باحال بود ... آخر این داستان هم همه باید می خندیدن تا خشم خواهر شوهر (مادر بنده) فروکش می کرد!!!  ولللللللللی خدایی زندایی اعصاب خورد کنی دارم.


روزی زن حاکم شهر به خونه همسایه میره و از زن همسایه می پرسه که آش چجوری درست می کنن ؟؟؟ زن همسایه شروع به توضیح دادن می کنه که:

اول پیاز داغ می کنی ؟

زن حاکم : این و می دونستم

زن همسایه : بعد ادویه و نمک میزنی 

زن حاکم : این و می دونم

زن همسایه : بعد حبوبات خیس شده رو میریزی

زن حاکم : این و می دونم

زن همسایه : بعد آب میریزی

زن حاکم : این رو می دونم

زن همسایه : بعد سبزی رو میریزی

زن حاکم : این بلدم

زن همسایه : در آخر هم یه آجر گنده گلی برای قوام میندازی تو آش


زن حاکم هم که نکته رو گرفته بود گفت: این رو هم می دونستم


زن حاکم  فردا با چشمانی کبود و ور آمده به در خانه همسایه رفته که " این چه آشی بود که بجای روغن روش گل واستاده بود ؟؟؟

زن همسایه هم گفت " آخه من هر چی گفتم ... تو گفتی : بلدم و می دونم ... منم گفتم حتما این رو هم می دونی که آجر رو توی آش نمیندازن !!!!

د آخه اگه بلدی چرا می پرسی؟؟؟


آدمهایی که فکر می کنن بلدن نه تنها بلد نیستن بلکه از ضریب هوشی خیلی پایینی هم برخوردارن می گین نه!!! به دور و بری های خودتون یه نگاه بکنین ... حتما یه چهار پنج تایی پیدا می کنین که مقایسه کنین...