خانه عناوین مطالب تماس با من

اینجا ایران است

اینجا ایران است

درباره من

یک دست جام باده و یک دست زلف یار رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست گفتند یافت می نشود گشته ایم ما گفت آن چه یافت می نشود آنم آرزوست ادامه...

پیوندها

  • ناگفته ها به قلم: احسان
  • پلان های روزانه به قلم: حسام
  • بعد از ۲۳ به قلم: محسن مهدی بهشت
  • پرواز با پروانه به قلم: پروانه
  • خانه من به قلم : محمد
  • بارانی باید به قلم: لاله
  • نگاهی نو به قلم: نگاه

دسته‌ها

  • تاریخ ایران 14
  • شهرهای ایران 2
  • فرهنگی- اجتمایی 68
  • اندیشه نیک 24
  • کوروش کبیر 7
  • خاطرات 33
  • هنر هفتم 17
  • سلامت و زیبایی 8
  • تور سیدنی 14
  • از مابین ایمیلام 8
  • زنان ایرانی 8

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • هپی باش ...!
  • خویشتن
  • بیراهه
  • چی شد؟
  • سلام
  • خانه دل من
  • بن بست ایران
  • قند و چایی
  • جواب هوشیارانه
  • ۲۰۲۰
  • Undo
  • خوناشام های معروف
  • یه بعداظهر سگی
  • نوروز ۱۳۸۹
  • نوروز پیروز
  • چهارشنبه سوری
  • جهت خنده دوستان ...
  • نوروزی کجاست ؟؟؟
  • March _ 2010
  • Envelopes and Stamps
  • می دونم ... بلدم
  • بوی نو
  • شرح حال امروز ماااااااا
  • روز من نیست!!!
  • خاطرات خوناشام
  • ۲۲ بهمن 88
  • گاهشمار مرده
  • بی وفا
  • اصلا تعجب نکنین
  • لیپید

بایگانی

  • اسفند 1390 1
  • بهمن 1390 3
  • دی 1389 1
  • مرداد 1389 1
  • تیر 1389 2
  • اردیبهشت 1389 2
  • فروردین 1389 4
  • اسفند 1388 10
  • بهمن 1388 5
  • دی 1388 8
  • آذر 1388 5
  • آبان 1388 3
  • مهر 1388 2
  • شهریور 1388 7
  • مرداد 1388 7
  • تیر 1388 4
  • خرداد 1388 5
  • اردیبهشت 1388 11
  • فروردین 1388 12
  • اسفند 1387 12
  • بهمن 1387 9
  • دی 1387 4
  • آذر 1387 1
  • آبان 1387 3
  • مهر 1387 7
  • شهریور 1387 11
  • مرداد 1387 5
  • تیر 1387 5
  • خرداد 1387 3
  • اردیبهشت 1387 4
  • فروردین 1387 4
  • اسفند 1386 6
  • بهمن 1386 12
  • دی 1386 15
  • آذر 1386 7
  • آبان 1386 8
  • مهر 1386 9
  • شهریور 1386 6
  • مرداد 1386 12

آمار : 605007 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • آرشیو دی وی دی جمعه 25 دی 1388 15:21
    ما توی ایران خیلی خیلی فیلم داشتیم ... کلی هم وسواس به خرج می دادیم و مرتب و تمیز و با جلد و عکس رنگی و غیره ... خلاصه یه آرشیو خیلی خوبی از دی وی دی بود، غصه امون این بود که چطوری اینها رو بیاریم سیدنی. این سری که من رفتم ایران یه ۱۰۰ تایی پست کردم ۱۰۰ تا هم با خودم آوردم. توی پست مسوول ادم * بود و چند تا از فیلمها...
  • تو بهشت هم فوتبال هست؟ پنج‌شنبه 24 دی 1388 09:03
    دو پیرمرد ٩٠ ساله، به نامهاى بهمن و خسرو دوستان بسیار قدیمى همدیگر بودند هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به دیدار او میرفت یک روز خسرو گفت:بهمن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بودیم و سالهاى سال با هم فوتبال بازى میکردیم. لطفاً وقتى به بهشت رفتى، یک جورى به من خبر بوده که در آن جا هم میشود فوتبال بازى کرد یا نه...
  • الله در زیر چادر دوشنبه 21 دی 1388 12:18
    کلاس سوم دبستان که بودم مثل همه دخترهای مسلمان به سن تکلیف رسیدم و روز مبعث یا بعثت رسول اکرم بود که به همه سر صف جایزه دادن از اونجایی خیلی خیلی شر بودم من رو کرده بودن مبصر کلاس برای همینم جایزه ها رو سر صف من به بچه ها می دادم خیلی خوب یادمه که وقتی داشتم اونها رو پخش می کردم دلهره داشتم که به من هم جایزه می دن یا...
  • آواتار .... Avatar پنج‌شنبه 17 دی 1388 11:23
    روز اول اکران فیلم آواتار بود که تونستیم یه جای تقریبا خوب وسط و بالای سینما گیر بیاریم "چون از قبل رزرو کرده بودیم " تمام سیانس ها پر بود و تا روز بعد هم بلیط ها فروخته شده بود 3 ماه تبلیغات بدون استاپ روی هر دیوار و شیشه و تلوزیون و... همه رو کنجکاو کرده بود که ببینن این باز جیمز کمرون چه شاهکاری رو پرده...
  • من و تو و آینده شنبه 12 دی 1388 22:03
    چی بودیم ؟؟؟ هنوز هم مثل قدیما وقتی تصمیم میگیری اراده قوی داری یا نه؟؟؟ هنوز هم بجای فکرهای آشوب و خراب به فکرهای خوب و زیبایی فکر می کنین؟ به این فکر میکردین که پول دستم بیاد میرم مسافرت و ... وقتی حوصلتون سر می رفت دلت می خواست همین الآن سواحل گرم ترکیه می بودی؟ با دوستات ساعت ها ساعت هاااااااا راه میرفتین و کلی...
  • یا حسین ... دوشنبه 7 دی 1388 15:53
    هر سال محرم که میومد روز تاسوعا و عاشورا قیامتی برپا میشد ... مردم به عذاداری حسین و یارانش مینشستن و با زینب و ابوفاضل همدردی می کردن و برای مصیبت خاندان پیامبر گریه و زاری می کردن. هر سال گل و خاک به سر و بدن می زدن و خون مصنوعی به کفن و لعن یزید سر می دادن عاشورای امسال قیامت بود ... بجای خیمه دلهای مردم آتش زده شد...
  • پوست بدن آینه درون چهارشنبه 2 دی 1388 11:30
    پوست بدن خیلی حساس و بخش مهم زیبایی مخصوصا خانومها رو تشکیل می ده داشتن پوست زیبای بدن نشان از جوانی داره. از قدیم گفتن پوست آینه درونه یعنی هر چی در درون باشه در بیرون هم ظاهر می شه خیلی از مریضی ها رو از پوست تشخیص می دن ... چند نکته برای زیبایی پوست بدن : - هفته ای یکبار هم که شده از اسکراب بدن استفاده کنین اگر...
  • آلیس در سرزمین عجایب ... Alice in Wonderland پنج‌شنبه 26 آذر 1388 14:43
    امروز برای اولین بار تبلیغ تلوزیونی آلیس در سرزمین عجائب Alice in Wonderland محصول ۲۰۱۰ رو دیدم اول فکر کردم تبلیغ Sweeney Todd، اما بعد دیدم نه خیلی فرق می کنه اما نوع گریم و فضا من رو یاد اون فیلم انداخت مخصوصا اینکه باز هم بازی Helena Bonham Carter در کنار هنرپیشه محبوب بنده Johnny Depp اون هم در یکی دیگه از...
  • وکیلم؟........... دوشنبه 23 آذر 1388 16:38
    صفحات آلبوم های قدیمی رو ورق میزنم ... بوی کاغذ عکس کهنه و چسب زرد شده و تلق و ... عکسهای سیاه و سفید و قهوه ای و رنگی زرد شده عروسی مامان و بابام ... بابا با کت مخمل مشکی و پاپیون و مامان با یه تاج از شکوفه های رنگی که با دسته گلش یکیه! لباس عروس بلند و ساده و سفید با آستین های تور دوزی شده سر سفره عقد که شیرینی های...
  • تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمی بره؟ دوشنبه 9 آذر 1388 10:00
    روایتی هست که نمی دونم راسته یا ... ؟؟؟ ولی خیلی قشنگ و عاقلانه نقل شده؟؟ روزی از روزها مادری میره پیش رسول اکرم در مسجد و از حضرت می خواد که پسرش رو نصیحت بکنه که خرما نخوره و می گه که پسر از پیروان سرسخت ایشانن و هرچی رسول بگن گوش می کنه!!! رسول اکرم به مادر می گه که : برو و فردا بیا !!! مادر فردا با پسر دوباره به...
  • عید قربان مبارک جمعه 6 آذر 1388 09:28
    نمیدونم پیش خودت چی فکر کرده بودی که می خواستی پسرت رو قربونی کنی؟؟؟ نمی دونم اگه خدا اون گوسفند رو نمی فرستاد چی کار می کردی؟ کاش همه انسانها به اندازه شما ایمانشون قوی بود و به اخلاق پایبند بودن !!! کاش همه خدا رو به اندازه شما می شناختن و دوستش داشتن ! نمی دونی که توی این زمونه هابیل و قابیل هنوز زنده ان و خیلی ها...
  • ماه جدید ... New Moon _ twilight saga دوشنبه 2 آذر 1388 11:24
    باورم نمی شد که سه هفته حتی در لب تاپ رو هم باز نکنم !!!! خیلی سرم شلوغه ... امتحانام تمومی ندارن هر هفته 3 تا اوووووووووووه مرییییییدم ... اینقدر کارهای خونه مونده بود که نمی دونستم چه جوری جمع و جور کنم ؟؟؟ اگر احسان نبودهاااااااااااا هوا خیلی خیلی داغ شده از حد گرما گذشته ! دیروز بعد از 2 ماه تونستیم بریم ساحل جمعه...
  • بی بی طبیعی دوشنبه 11 آبان 1388 16:16
    امروز من کلی به این عکس خندیدم ... چقدر طبیعی !!!
  • روز کوروش و هفتم آبانی دگر پنج‌شنبه 7 آبان 1388 18:09
    ". . . آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. . . نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این سرزمین وارد آید. برده داری را برانداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم..." کوروش کبیر کوروش سیروس در انگلیسی- cyrus the great - و کوروس در یونانی، یکی از چهره های برجسته تاریخ شناخته...
  • استقبال سه‌شنبه 5 آبان 1388 16:58
    دیروز از ایران برگشتم ... راه خیلی طولانی بود و خسته کننده با دو استاپ توی دوبی و بانکوک. وقتی رسیدم سیدنی اعلام کردن که هوا بارونیه! خسته از راه و وسایل زیاد و استرس بازرسی و نیاز به حمام و کم خوابی و ... اما تمام اینها با بوی ادکلن احسان و دیدن چهره شاد و خوشحال و تازه اصلاح شده احسان که با یه دسته گل قرمز خیلی قشنگ...
  • خانه دوست کجاست ؟ شنبه 18 مهر 1388 00:29
    صدای نعلبکی و استکانهای کمرباریک و قل قل قلیون و صدای فواره و شرشر آب و بوی زغال و تنباکوی تازه سیب و دود قلیون و نوازش نسیم ملایم پاییزی روی موهام منو به اونجا کشوند... - سلام - سلام ننه ... خوش اومدی! غریبی؟؟ تا حالا ندیده بودمت !!! - نه غریب نیستم ماله همین دیارم! - رهگذری؟ - نه نیستم - کجا می خوایی بری؟ - ایران و...
  • سه زن . . . دوشنبه 6 مهر 1388 12:47
    گلی خانوم : ایران که زندگی میکردم طی ۴ سال ازدواجمون یه خانومی بود که هر دو هفته میومد و کارهای خونه رو انجام می داد ... خیلی زن فرز و زرنگی بود خداییش هیچ وقت کارهام نمی موند ولی خب یه موقع هایی هم یه چیزایی رو می شکوند یا می سوزوند، اسمش گلی خانوم بود اینجور که برام تعریف می کرد توی 16 سالگی به زور باباش شوهر کرده و...
  • Bimbo پنج‌شنبه 26 شهریور 1388 20:32
    یه دختر توی کلاسمونه که اسمش الیسه، قد بلنده و بلوند، استرالیاییه و 22 سالشه اونجور که من فهمیدم خیلی خنگه و آی کیوش به قول خودمون " جوونای ایرانی" بوی جوراب میده ! چند هفته پیش با کارن و آیرینا رفتیم ناهار بگیریم که دیدم این دختره همینجوری داره دنبالمون میآد من متوجه اش شدم و ازش پرسیدم می خوایی به ما ملحق...
  • توالت های فرنگی هااااااا دوشنبه 23 شهریور 1388 18:03
    همه ما انسانها بحرانی ترین لحظه زندگیمون زمانیه که کلیه هامون پر شده از اوره و به سیستم اعصابمون فشار میآد و عقل و حافظه همه چی از کار می افته... یه ضرب المثل هم داریم که می گه : " گشنگی نکشیدی عاشقی یادت بره ! شاشت نگرفته جفتش یادت بره " ببخشید که از این لفظ استفاده کردم ، ضرب المثله دیگه نخواستم خرابش کنم!...
  • افکار ترکی سه‌شنبه 17 شهریور 1388 19:23
    امروز سه مدل غذا غیر سالم درست کردم بعد از 5 ماه!!! کتلت و گجه سرخ شده _ ماکارونی با سس قارچ و سوسیس دودی _ مرغ سرخ شده با زعفران آشپزخونه خیلی کثیف شد کف آشپزخونه یه دست روغنه... تنبلیم نذاشت سرخ کنم و از کابینت بالایی در بیارم " زن ایرونیم " دیگه اونم از نوع ترک* اش همه چیم تر و تمیزه و آک می مونه الا عقلم...
  • نسبم شاید به زنی !!.... سه‌شنبه 10 شهریور 1388 20:22
    روز اول که رفتم سر کلاس به صورت بقیه نگاه کردم ... یا اوزی بودن یا لبو (به لبنیز یا لبنانی ها می گن) قیافه ها مشخص بود طبق معمول تعداد قابل ملاحظه ای چشم باریک و یه دونه هم هندی داریم ... منم که ایرانی!!! پیش خودم گفتم فقط من ایرانیم؟ مگه می شه؟ بین بچه ها یه خانوم ۳۸ ساله با موهای خیلی بهم ریخته و ژولیده که شلوار...
  • شکار لحظه ها دوشنبه 9 شهریور 1388 01:24
    National Geography عکسهای خیلی زیبایی رو منتشر می کنه که همه از طبیعت و حیوانات هستن از این عکس خیلی خوشم اومد خیلی با نمک بود. توضیح عکس هم زیرشه این عکس رو که دیدم یاد کارتون OVER THE HEDGE افتادم ... به نظر میرسه حیوونها دارن باهوشتر میشن؟؟؟ من و شوهرم برای گردش به دریاچه Minnewanka در Banff پارک ملی کانادا رفته...
  • منطقه 9 ... District 9 جمعه 6 شهریور 1388 14:04
    دیشب با حاج اقا رفتیم سینما... ! District 9 .... ! اگر تا دیروز ازم میپرسیدن قشنگ ترین فیلمی که تا حالا دیدی؟ جواب می دادم دزدان دریایی کاراییب و ارباب حلقه ها... از امروز می گم: District 9 فیلمی مهیج و دیدنی! فوق العاده بود. سبک کاملا جدیدی از فیلم برداری و داستان داشت. داستان در ژوهانسبورگ اتفاق افتاده بود و...
  • من آبیم یکشنبه 1 شهریور 1388 19:57
    همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید... هیچ کسی به او کار نمی داد... همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}... یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند... مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید... و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد... صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی...
  • تولد عروسی عید شما مبارک جمعه 23 مرداد 1388 10:53
    حسام و تینای عزیز پیوند قلباتون مبارک..... از صمیم قلبم براتون روزهایی سرشار از شادی و زیبایی ها رو می خوام و امیدوارم در کنار هم زندگی به رنگ صورتی و آبی و سفید داشته باشین و دلهاتون همیشه به رنگ شبنم های نرگس شیراز باشه خونتون گرم و قالی هاتون سبز و پرده هاتون پروانه باشه ماه روشنی خونتون و گرمای عشقتون به داغی...
  • یادمان سبز دوشنبه 19 مرداد 1388 11:05
    یادمه وقتی نوجوون بودم و سر به اصطلاح "گنجه مامان" ام می رفتم یه سری لباس ها و کفشها و چکمه های قدیمی و از مد افتاده می دیدم ... کفشهایی با لژهای خیلی بلند و پاشنه ها ی دو برابر ... شلوارهای پاچه گشاد با کمرهایی که کمتر دختری امروزه این سایز رو داره، لابه لای اونها مجله های قدیمی که برگه هاش زرد شده و در حال...
  • خودمون رو بهتر بشناسیم... یکشنبه 18 مرداد 1388 18:08
    مردی تخم عقابی یافت و آن را در آشیانه ی یک مرغ کرچ گذاشت. عقاب به همراه جوجه های دیگر از تخم بیرون آمد و با آنها شروع به رشد نمود. عقاب در طول تمام زندگیش همان کارهای را می کرد که جوجه ها می کردند، چون تصور می کرد که او نیز جوجه مرغی بیش نیست!!! او برای پیدا کردن کرم و حشره روی زمین را با ناخن می کند، قدقد می کرد و...
  • رابطه فریاد و عشق !!! چهارشنبه 7 مرداد 1388 21:15
    استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل...
  • خواستن توانستن است ؟ دوشنبه 5 مرداد 1388 16:51
    توی ترین نشسته بودم و آی پادم توی گوشم داشتم آهنگ "عادت" شادمهر عقیلی جدید رو گوش می کردم ! داشتم به این فکر می کردم که از هفته دیگه هرطور شده باید انگلیسی نوت بردارم و یاد بگیرم که جزوه هامو از چپ باز کنم و اعداد بزرگ رو به فارسی نخوونم یاد ایریا افتادم وقتی داشتم صفحات جزوه رو مرتب می کردم با خودم می گفتم...
  • احسانم تولدت مبارک شنبه 3 مرداد 1388 11:30
    احسانم تولد سی و یک یا سی و دو سالگیت مبارک چهار مرداد ماه سال یک هزار و سیصد و هشتاد و هشت خورشیدی به یاد تمام روزهای قشنگی که در این روز در سالهای پیش داشتیم و خواهیم داشت. دوستت دارم
  • 236
  • 1
  • صفحه 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 8