برف و ایران

  • دیروز ایران دو روز تعطیل شد.
  • چرا؟
  • چون برف اومده و همه جا سفید شده
  • خب در کشور ما دو برابر اونجا برف میباره اما ما هیچ وقت تعطیل نمیشیم
  • چون در کشور شما راهها و امکانات زیادی برای پارو کردن برفها و گرم کردن مدارس وجود داره
  • یعنی تمام کسانی که شغل آزاد هم داشتن تعطیل شدن
  • همه. چون تعطیل رسمی بود
  • پس برای دو روز کشور شما درآمد نداشت
  • چرا خیلی از بیکارها دارای کار شدن اینجور تعطیلی ها خیلی ها سر کار میرن.
  • یعنی چی؟؟ چطور ممکنه؟؟ چه کشور سیستماتیک شده ای دارین؟؟
  • آره مثلا یک سری میان برای بام خونه ها فقط حداقل سی هزار تومان میگیرن برفها رو پارو میکنن و برای هر تیکه اضافه هزار تومان بیشتر بدی و برای جلوی در ورودی پنج هزار تومان هم اضافه میشه تازه آخرش هم دعوا میشه.
  • بیچاره اونهایی که ساعتی کار میکنن
  • آره اونها که هیچی 16 ساعت از ساعت کاریشون بدون برنامه کسر میشه.
  • حتی باشگاهها هم تعطیل بود؟
  • همه جا عزیزم !!
  • دیسکو  و بارها چطور؟؟
  • ما اینجا از اینجور چیزا نداریم زبونت رو گاز بگیر.
  • پس کجا میرین خودتون رو گرم میکنین؟؟
  • زیر کرسی...  ببینم اصلا کشور شما اینجوری تعطیل نمیشه؟
  • نه. شما چند روز در سال تعطیلی دارین؟
  • خب ما 28 روز به مناسبت ولادت و وفات 13 روز نوروز 5 روز هم عید اعراب و دو روز هم اوایل محرم. یک هفته تعطیلات تابستانی و  یک هفته تعطیلات زمستانی و در طول سال ممکن از این تعطیلی ها سورپیریزی زیاد داشته باشیم مثلا بین دو تعطیلی ها تعطیله.
  • پس در این روزها میرین اسکی و برف بازی؟؟
  • نــــــــــــــــه نه !!! ماها که نمیتونیم این کارها رو بکنیم چون خانومیم و سردار رادان خوشش نمیاد که ماها چکمه بپوشیم.
  • پس چه کار میکنین؟؟
  • برنامه های ویژه تلویزیون رو میبینیم. مثلا عمو پورنگ و بابا جون سلیمون با هم برنامه میذارن.
  • چند تا کانال دارین؟؟
  • 6 تا عمومی و هر شهری برای خودش یه دونه محلی داره. برنامه های شاد و متنوع که سه تاش هم زیادن.
  • چطوری میشه برای اقامت در کشور شما اپلای کرد.
  • کشور ما جای آدمهای تنبل نیست و اونها رو راه نمیده اگه میخوایی بیایی ایران باید تصمیم کبری بگیری.
  • تصمیم کبری چیه؟؟
  • تصمیم یه که از کودکی به ایرانیان یاد میدن که آدمهایی درست و زرنگ و از زیر کار در نرو بشن.
  • خیلی خوبه من امروز میرم سفارت شما فرم اپلای رو میگیرم.
  • هــــــــــــــــــــــــــــــی هی هی ................

       وای نه باز هم امروز داره برف میاد!!!

هنرمندان ایرانی

ایران هنرمندان زیادی داره به قول خودمون که میگیم هنر نزد ایرانیان است و بس... بعضی از این هنرمندان واقعا هنرمندند اما خیلیهاشون به ظاهر هنرمندند و در ریشه خودشون اون اصل هنری رو ندارن از موسیقی گرفته تا نقاشی و شعر و هنرهای دستی و ... مثلا در زمینه موسیقی اونهایی که توی کارند میدونند که گروه کامکارها به اسم ...خوارها معروفند چون شاگردهاشون رو سرکیسه میکنن و فقط از هنر، زدن ساز و شهرت میدونن چیه فقط کافیه با موسسه اشان تماس بگیرید تا بفهمید تا من چی میگم ولی در مقابل شهرام ناظری که از جون و دل برای موسیقی کشور زحمت میکشه. هنرمندان در ایران به واسطه اینکه کاملا تامین نمیشن دست به یکسری کارهایی میزنن مثلا هنرشون (فوت کوزه گری) رو کاملا در اختیار شاگردها و حتی همکارانشون قرار نمیدن مبادا که اونها روی دستشون بلند بشن، این امر یه چیز کاملا طبیعیه چون اینجا ایران است و هرکسی جای خودش رو نمیدونه و این باعث میشه تا در زمینه هنر بخصوص موسیقی گاها درجا بزنیم مگر اینکه یک کاوشگر پیدا بشه تا به اون هنرمند پول خوبی بده تا اون هنرمند در مورد هنرش  صحبت هایی بکنه یا اینکه هنر اون هنرمند بطور موروثی در بیاید. مردمانی ساده و بی شیله پیله از این دسته هنرمندان دفاع میکنن بدون اینکه بدونن دنیا چه خبره مثلا با آوردن اسم یه هنرمند از طرف شما سریع حرفتون رو اصلاح میکنن که استاد فلانی خیلی جالبه که اینگونه افراد حتی کوچکترین اطلاعات واقعی در زمینه اون هنر و یا هنرمند ندارند و خودشون رو مرید اون شخص میدونن. در زمینه نقاشی هم همینطوره برای مثال کاریکاتور.

   حتما بهرام عظیمی رو میشناسید و یا اگر اسمش را نشنیده باشید کارهاشو زیاد از حد دیدید خالق داوود خطر و داداش سیاه یا سیاه ساکتی و دوستانش. انیمیشن های این هنرمند با دوستانش واقعا در نوع خودش یک تحول در زمینه انیمیشن در ایران بود و این اتفاق باعث شد تا بهرام عظیمی از یک کاریکاتوریست به یک کارتونیست موفق تبدیل بشه (حقیقتا از دیدن کارهاش لذت میبرم) و در برخی از سمینارها ازش دعوت کنن و در برنامه های تلویزیونی دعوت به مصاحبه بشه و در یکی از همین مصاحبه های تلوزیونی(چند قدم مانده به صبح) که دیشب از کانال چهار صدا و سیما پخش شد من پای مصاحبه وی بنشینم و امروز این مطلب رو بنویسم ؟؟ برنامه تلویزیونی یک برنامه ای بود که از عظیمی درمورد کارهایش سوال میکرد. اصولا کاریکاتوریستها به واسطه کارشون آدمهایی شوخ طبع هستند اما دیشب عظیمی اونجا رو کاملا اشتباه گرفته بود و فراموش کرده بود که اونجا یک مصاحبه تلویزیونی با پخش زنده است و زندن هر حرفی جایز نیست مثلا اینکه عنوان کرد یک کاریکاتورش رو ده میلیون تومان فروخته و مجری ازش سوال کرد که این پولهایی که از فروش کاریکاتورها میگیرید چه کار میکنید: و عظیمی جواب بده " همه اش خرج الندگوهای زنم میشه...به خدا...منو کشته هر چی در میارم باید براش الندگو بگیرم..." و در جایی که مصاحبه گر ازش سوالی کرد، که عظیمی خوشش نیامد رو به مصاحبه گر کرد و گفت که" یه کار نکن پتت رو بریزم رو آب ها منم یه چیزایی از شما میدونم؟؟ یا اینکه " من خالیبندم و برادرم هم مثل من زیاد خالی میبنده" به نظر شما درسته که یک هنرمند خودش رو خالیبند معرفی بکنه و یا از واژه خالیبند استفاده کنه و یا از واژه زنم بجای همسرم و یا خانومم استفاده بکنه و با اون لحن صحبت کردن که خالی از هرگونه طنز بود. مصاحبه دیشب نشانگر این بود که عظیمی و یا عظیمی ها از جمله افرادی هستند که با شرکت در کلاسهای فرهنگسراها و یا ... و یک شانس کوچک به جایی رسیدند اینها همون دسته افرادی هستند که جامعه هنر رو دچار مختل میکنن و باعث میشن که همکارانشون هم زیر سوال برن البته پشتکار بعضی از این هنرمندان واقعا ستودنی است. اینگونه افراد در زمینه سینما فوق العاده زیادند که در مصاحبه هاشون این امر کاملا معلومه و یا حتی در فوتبال که بازیکنانی هستند که چون حرف زدن بلد نیستند بهشون گفته شده که مصاحبه نکنن!! اما اگر در کشور این امکان وجود داشت که جوانان با علاقه و امکانات  و با توجه به استعدادهاشون رشته دانشگاهی خود را انتخاب کنند و هنرمندان ما سواد آکادمیک داشته باشند، دیگر ما شاهد یک چنین مصاحبه هایی نبودیم.

کاریکاتور های بهرام عظیمی رو مییتونید اینجا کلیک کنید و ببینید.

مطالب بابک عظیمی در مورد برادرش رو میتونید در قسمت نظرات بخونید.

گذری بر شاهنامه

بیایید با هم خروش آوریم

زمین و زمان را به جوش آوریم

همه یک به یک مهربانی کنیم

بـه ایـــــران زمین پاسی کنیم

بگوییم این جمله در گوش باد

چو ایران مباشد تن من مباد