چند روز پیش در سوپرمارکت ... من پشت سر پیرزنی ایستاده بودم و شاهد ماجرا ...
پیرزن: آقا یه شامپو بهم بده که یه خورده قوی باشه، مادر موهام خیلی میریزه.
پیرزن به فروشنده مهلت نداد و دوباره درخواست خود را تکرار کرد و پرسید عباس آقا کجاست؟
فروشنده: رفته برای افطار حلیم بیاره ...
پیرزن رو به من کرد و گفت "عباس آقا خوبه اون می دونه چی به من بده این یکی نه خدا می دونه الان بهم یه چیزی می ده این چهارتا شیوید هم میریزه، اون اوستای اینه."
من: لبخند ...
فروشنده: بیا مادر اینم شامپو ... (فروشنده که من احساس کردم حرف پیرزن رو شنیده بود، یه شامپو پروتئینه بهش داد )
پیرزن: وا . . . این چیه بهم دادی؟ مگه نگفتم شامپو می خوام چرا بهم شیر دادی؟؟
فروشنده: شیر کجا بود مادر این شامپوه .
پیرزن دوباره رو به من کرد و گفت: دیدی گفتم این هیچی بلد نیست نمی دونه چی به چیه خوبه به من خیارشور نداد.
رو به فروشنده: عباس آقا کی میآد؟ اون می دونه شامپو ها کجاست!! بهش میگم هیچی بلد نیستی!!!
فروشنده: والله این شامپو می خوایی یکی دیگه بهت بدم؟
پیرزن: مگه من مسخره تو ام ... فکر کردی من شیر و از شامپو تشخیص نمی دم... اینی که به من دادی عکس گاو و گوسفند روشه... فکر کردی چون پیر شدم چشام سوی دیدن گاو و گوسفند رو نداره؟؟
فروشنده: استغفرالله...
من که دیدم جروبحث این دو بالا گرفته و از دست غرغرهای پیرزن به ته سوپرمارکت رفته بودم اومدم دم صندوق...
من: مادر جان این " شامپو پروتئینه صحت " است... اونها نمی دونن روی شامپو چه عکسی بزنن این آقا چه کار کنه ... نگاه کن ... دیدی کف کرد ... بو کن ... دیدی شامپوه
پیرزن: وا ... مادر این گاو و گوسفندا روش چی کار میکنن؟؟ مگه عکس اینا نباید روی لبنیات باشه؟؟ چرا از این عکسای قشنگ خارجکی ها و گل و گیاه استفاده نمی کنند؟؟
من: چون "اینجا ایران است"
اوا شما فرشته این ... وبلاگت رو من میخوونم مادر چرا منو لینک نمیکنی ...
من:
درود بر شما
درود بر خود شما
عجب پیرزن با فرهنگی. واقعا باید قدر چنین افراد مسن و فهمیده ای رو دونست که در این سن به اینترنت میرن و چنین وبلاگهای وزینی رو می خونن!!
سعی کن بیشتر با این افراد معاشرت کنی.
تمام این داستان هم پرداخته ذهن اینجانب بود و حقیقت نداشت.
این همه نوشتی که تبلیغ وبلاگتو بکنی؟!
آخه کی رو دیدی توی وبلاگ خودش برای خودش تبلیغ کنه ....
مگه خبر نداری؟ حسام همش توی وبلاگ خودش برای خودش تبلیغ می کنه... برای همینم اینطوری فکر می کنه.
سلام فرشته جان
وقتی تو تلویزیون شجریان میخونه و راز بقا نشون می ده خوب عکس گاو هم روی شامپو طبیعیه!!
پاسخ به سئوالت:
من فقط یک وبلاگ دارم و از کامنتیگ بلاگ اسکای برای پیام گیری وبلاگ استفاده می کنم(اینجا ایران است و با روشهای غلامرضا اربابی کارامونو پیش می بریم) چون برخی دوستان قادر به نوشتن کامنت در بلاگر نیستند(به دلیل سرعت پایین اینترنت)
آدرس تنها وبلاگم:
http://www.parvazbaparwane.blogspot.com/
یکی از اعضای کتابامون هم هستم و لینکم در اونجا هست هر وقت خواستی اونجا می تونی پیدام کنی.
خب بهش میگفتی که چاپ عکس خانمها روی شامپو اشاعه فسق و فجور و بی ناموسی است. این شامپو میخواهد بگوید که با این شامپو حتا حیوانات را هم میشود شست چه برسد به انسانها.
ولی در واقع قصه مار و عکس مار است که توی کتابهای ابتدایی می خواندیم. یعنی توی کتاب ما که از نسل در حال انقراضی هستیم .
آخه جالب اینجاست که شامپوهای خارجی عکس خانوم روشون نیست. نکنه واقعا ماله گاو و گوسفند باشه؟؟