رابطه فریاد و عشق !!!

 

 

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟
شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند. سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد.....

خواستن توانستن است ؟

توی ترین نشسته بودم و آی پادم توی گوشم داشتم آهنگ "عادت" شادمهر عقیلی جدید رو گوش می کردم ! داشتم به این فکر می کردم که از هفته دیگه هرطور شده باید انگلیسی نوت بردارم و یاد بگیرم که جزوه هامو از چپ باز کنم و اعداد بزرگ رو به فارسی نخوونم   

یاد ایریا افتادم وقتی داشتم صفحات جزوه رو مرتب می کردم با خودم می گفتم .... شیش شیش شیش ... هفت هفت هفت  ... دیدم ایریا داره غش غش می خنده و می گه "هی! داری فارسی میشمری ؟؟؟ " گفتم : آره دیگه بابا سخته ! من هنوز توی ذهنم فارسی فکر می کنم یه موقع هایی هم ترکی هنوز نمی تونم این حجم لغات سخت و توی یه روز تحمل کنم ...  با اون لحجه راشنش بهم گفت : گاماس گاماس !  

  

 

باید پیشرفت کرد یا باید تغییر کرد؟  کدام بهتر است؟؟؟  

من می گم در جهت پیشرفت باید تغییر کرد باید عادت کنم به اینکه خودم رو به جلو هل بدم و خودم رو مجبور کنم تا یه سری کارها رو بکنم اگر قرار بود انسانها در همون جایی که بودن می موندن الان داشتن با خرس ها سر غار دعوا می کردن! نه؟ انسانها خواستن پیشرفت کنن، کشف کنن، اختراع کنن، و در نهایت خلق کنن. پس خواستن،  توانستن است

هنوز ایستگاه ردفرنم اووووووووووه تا خوونه ! روزنامه رو باز کردم و ورق زدم ببینم این بار آنجلینا جولی و بردپیت چند تا بچه رو به فرزندی قبول کردن و گروه بلک آی کی میآن سیدنی ؟؟ انیمشن آپ هم اومد استرالیا و سه بعدی داره نمایش داده می شه ... چه خوب ! من سینما سه بعدی خیلی دوست دارم هفته پیش هم یه کتاب با عکسهای سه بعدی گرفتم که باید با عینک سبز و قرمز عکسهاشو ببینیم!     صفحه آخر چشمم خورد به یه خبر که خیلی حال کردم ! .....

   

ادامه مطلب ...

احسانم تولدت مبارک

 

 

 

احسانم تولد سی و یک یا سی و دو سالگیت مبارک   

چهار مرداد ماه سال یک هزار و سیصد و هشتاد و هشت خورشیدی 

 

به یاد تمام روزهای قشنگی که در این روز در سالهای پیش داشتیم و خواهیم داشت.  دوستت دارم