اعتراف

 

مرد برای اعتراف نزد کشیش رفت...
مرد:  
پدر مقدس، مرا ببخش! در زمان جنگ جهانی دوم من به یک یهو.دی پناه دادم  

پدر مقدس: مسلماً تو گناه نکرده ای پسرم
مرد:اما من ازش خواستم برای ماندن در انباری من هفته ای بیست شیلینگ  بپردازد
پدر مقدس:خوب البته این یکی زیاد خوب  نبوده. اما بالاخره تو جون اون آدم رو نجات دادی، بنابر این بخشیده می شوی
مرد:اوه پدر این خیلی عالیه. خیالم راحت شد. حالا میتونم یه سئوال  دیگه هم بپرسم؟
پدر مقدس:چی می خوای بپرسی پسرم؟ 

مرد:به نظر شما باید بهش بگم که جنگ  تموم شده؟ تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com 


 خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.comبه نظر شما اون مرد یهو.دی چقدر پول داشته که اینهمه هفته بدون درآمد زندگی کرده؟ همه اش هم نقد بوده ! و یا این مرد دیده که دیگه با ۲۰ شیلینگ نمی شه دیگه کاری کرد؟

قابلمه مسی

 

 

چند دهه پیش مردم کشور ما رسم داشتند برای پخت غذا مخصوصا" خورشت و آش از قابلمه های مسی استفاده میکردند و یک کفگیر آهنی داشتند به نام حسوم که موقع پخت غذا دائم درون آن قرار میگرفت...

ادامه مطلب ...