یادمان سبز

یادمه وقتی نوجوون بودم و سر به اصطلاح "گنجه مامان" ام می رفتم یه سری لباس ها و کفشها و چکمه های قدیمی و از مد افتاده می دیدم ... کفشهایی با لژهای خیلی بلند و پاشنه ها ی دو برابر ... شلوارهای پاچه گشاد با کمرهایی که کمتر دختری امروزه این سایز رو داره، لابه لای اونها مجله های قدیمی که برگه هاش زرد شده و در حال خورد شدنه! قبلا چند تا عکس هم از این مجله ها گرفتم و اینجا گذاشتم! توی مجله های و روی جلد اونها عکس مد لباس روز گوگوش و مرجان و گیتی و لیلا و ... که اسمهاشون با مدهاشون بعد از انقلاب ممنوع شد!  

وقتی از مامانم سوال می کردم که بابا اینا رو چرا نگه داشتی ؟؟؟ 

بهم می گفت: اینها خاطرات اون دوران جوونی ماست، دلم براتون می سوزه که ندونستین مد و اسطوره و این و اون و ... چیه!  

- چرا مامان جان!  خدایی این همه مد و فشن و اینها ... 

- اینا که مد نیست که از کسانی که نمی شناسینشون بردارین 

- مگه شما از کی برمی داشتین؟ 

- من مد گوگوش و خیلی دنبال می کردم ومدل موهای فرح رو خیلی دوست داشتم! اگر بدونی اون ...  

 بعد شروع می کرد از اون دوره مد و ... برام تعریف کردن که ما چی کار می کردیم. رژیم های سخت می گرفتیم که سایز کمرهامون بیشتر نشه، اون موقع که اتوی مو نبود موهامون رو با اتو صاف می کردیم ... یه آه ! می کشه بعد می گه: عجب دورانی داشتیم در کنار محدودیت ها آزادی داشتیم... شماها هیچی ندارین. 

 به جای اینکه مجله هایی با مدلهای زیبا ببینین و لباس پوشیدن رو یاد بگیرین یه سری مدل بدون دست و پا و یا سرهای سانسور شده توی مجله ها هست بجای اینکه مصاحبه های دختران شایسته رو بخونین که چجوری موفق شدن، مصاحبه با مجری های بی استعداد تلوزیون که شکمشون جلوتر از دماغشونه رو می خونین ... بجای وعده های رژیمی توی مجله ها طرز تهیه حلوا رو چاپ می کنن!!!!!!!!!!!!!!!!!

شاید توی اون دنیا زندگی کردن عالم و قشنگی های خودش رو داره. من برنامه های گاسیب یا همون غیبت خواننده ها و هنرپیشه ها رو دوست دارم و خیلی دنبال می کنم که چی شد و چی نشد! ما در ایران این ها رو نداشتیم چون همیشه در مورد هنرپیشه های مرد مون حرف بود و زنها همیشه در حاله ای از سیاهی بودن و یه وقتی هم یه نامردی پیدا می شد و فیلم زهره رو داد بیرون!   

 

همیشه دوست داشتم گوگوش رو از نزدیک و روی صحنه ببینمش که این امر محقق شد! یک اسطوره و افسانه ایرانی ! در کار خودش بینظیر. قبل از کنسرت خیلی دلم می خواست که بدونم چی می پوشه؟؟؟ در سن 60 سالگی واقعا زیبا جلوه می کرد چروک های دور چشمش بیشتر از همیشه بهش میومد و جذاب ترش کرده بود. گوگوش در کنسرت سیدنی بینظیر بود و هیچ رقیبی مثل همیشه نمی طلبید. لباس زیبا و فاخری رو تنش کرده بود که متناسب فرهنگ ایرانی و تیپ خودش بود ... در دو اجرایی که داشت دو لباس در رنگهای چشمگیر و متفاوت پوشیده بود (پیشنهاد می کنم اگر دنبال مدل لباس شب می گردین یکی از اینها رو انتخاب کنین) . . . ساده و زیبا ... آهنگها رو به زیبایی اجرا کرد که گویی برای اولین بار شنیده می شن. جای مامان رو خیلی خالی کردم !......... واقعا ما دوران جوونی نداشتیم! اینو رو نه بخاطر اینکه گوگوش رو دیدم، می گم بلکه جوونهامون رو با جوونهای اینجا مقایسه کردم!  

 ممنون گوگوش عزیز امیدوارم همیشه سلامت باشی و برامون از این کنسرت ها بزاری. 


googoosh.com سایت و وبلاگ خود گوگوش اه.


احسانم تولدت مبارک

 

 

 

احسانم تولد سی و یک یا سی و دو سالگیت مبارک   

چهار مرداد ماه سال یک هزار و سیصد و هشتاد و هشت خورشیدی 

 

به یاد تمام روزهای قشنگی که در این روز در سالهای پیش داشتیم و خواهیم داشت.  دوستت دارم  

هر گل یه بویی داره

 

 

روزای آخری که داشتیم خداحافظی و اینا می کردیم...و گریه و ... اوه اوه و .... خبرش رسید که بالآخره بنده خاله شدم اونم از نوع خانومش یعنی خاله خانوم ! "خاله بزرگه ام"  

 

به مامان گفتم : بیا دیدی من دارم میرم خدا یکی رو جای من گذاشت که بیشتر از منم مشغولش می شی!!!! 

 

مامان بهم گفت : دخترم ، هر گل یه بویی داره !  

به مامان گفتم : مامان جان عصر تکنولوژیه ... بابا وبکم هست و هر وقت اراده کنی می تونیم باهم حرف بزنیم 

مامان بهم گفت: وبکم که گرمی آغوش رو منتقل نمی کنه! احساس و بو رو منتقل نمی کنه، مادر!

 

من نفهمیدم مامانم بهم چی گفت حالا که خاله شدم می فهمم چی گفت!! 

 

ده روزی هست که خاله شدم........ هی!

 خلاصه خاله شدن از راه دور خیلی سخته مخصوصا اینکه نمی تونی خواهرزاده ات رو بغل کنی و بو کنی .... حالا دارم روزها رو میشمارم تا برم ببینمش   وب کم و عکس و ... جواب نمی ده!

 

نمی دونم چجوری می خام از ایران برگردم اینجا؟؟؟  

 

واقعا سخخخخخخخخخخخخخخته ها ... داشتم اینا رو می نوشتم گریه کردم! به همه گفتم گریه نکردم شما بگین " نکرده "