شمپت کته کاله

یک ماه و نیم می شه که من و احسان میریم ورزش یا همون جیم! اینجا سالنها با ایران خیلی خیلی فرق دارن اولیش اینه که خیلی گرونن و بزرگترین فرقشم اینه که با همسر محترم می تونین برین ورزش که این خودش نکته خیلی مهمیه!  

همون هفته های اول بود که من همسایه بقلیمون رو تو جیم دیدم به احسان گفتم این پسره همسایمونه گفت: ولش کن! ولی من رفتم باهاش خوش و بش کردم و نتیجه اش هم این شد که الآن با  مایکل و تانیا همسایه هامون میریم جیم که خیلی هم خوش می گذره! مخصوصا کلاسهای باکسینگ که 4 نفری میریم و حریف احسان هم مایکله که خدای بوکسه! هفته پیش احسان رفت با یکی دیگه  گفت من نمی خوام با این باشم..... 

یه روز از کلاس میومدیم که طبق معمول یه طوطیه سفید با کاکل زرد دیدیم که توی استرالیا عین نقل و نبات ریختن! گفتم اه ! طوطی! تانیا گفت چی ؟ گفتم ما به اینا می گیم طوطی! گفت چه بامزه ! کلمه های دیگه ای هم یاد گرفته و همش به من می گه من به مایکل گفتم که شما زبان بامزه ای دارین و خیلی راحته! منم تصمیم گرفتم یه ذره سر به سرش بزارم... دیروز که می رفتیم داشت از مراسم عروسیش که قرار در سواحل نیوکسل برگزار بشه صحبت می کرد و غیره! بعد از من پرسید شما به کسایی که عروسیتون رو سر و سامان می دن چی می گین؟ 

منم گفتم ما بهشون می گیم " شمپت کته کاله"  

گفت: وات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قیافشو باید می دیدین! دیروز هی می پرسید اون چی بود؟  

 

تازه فهمیدم که طبیعیه که شما وقتی می خواهین کلمه تازه و سختی از یه زبان دیگه رو تو حافظتون بسپرین! کار راحتی نیست.... هست؟ دارم روی قسطنطیه کار می کنم ! 

 

ما ایرانی ها همش فکر می کنیم خیلی اهل آداب و معاشرت هستیم خیلی می فهمیم و ... ولی به نظر من تمام انسانها تاکید می کنم انسانها در دنیا اهل مهربانی کردن و جبران محبت دیگران هستن! چند وقت پیش قیمه درست کرده بودن تانیا گفت چه بوی خوبی از خونتون میآد .... منم یه بشقاب قیمه و چلو براشون بردم! پس فرداش دیدم برام اس ام اس داده که ما برات سورپرایز داریم ! شب برای من و احسان صدف استرالیایی درست کرده بودن و بسیار لذیذ بود . . . با وجود اینکه اوزین اما خیلی معاشرتین!

نوروز داره میآد

وااااااااای باورم نمی شه! دیشب تقویم ایرانیمو دیدم ! ۱۱ اسفند !  

چه زود گذشت چند روز بیشتر به نوروز نمونده! الآن همه توی ایران تو حس و حال خرید عید و عیدی تو خیابونا و توی خونه ها خونه تکونی و توی شرکتا هم که طبق معمول فلانی بیشتر پاداش گرفت و چرا عیدی ها رو نمی دن و مرخصی های آخر سال و تهیه بلیط برای مسافرت و ...  

اینجا هیچ خبری نیست .... اینجا ایران نیست .... روزهای هفته واقعا خیلی سریع می گذرن باور کردنش سخته ولی واقعا زود می گذره! 

امسال من نرگس بو نکردم هر سال احسان برام سر هفته می گرفت تا آخر هفته می موند! یا خودم از دور میدون ونک می گرفتم تا میآوردم خونه بوی دود می گرفت!   

 

پارسال این موقع پرونده مدیکالمونو رد کردیم و نشستیم تا ویزامون بیاد وااااااای چقدر سخت بود!  

این بالا هم یه روزشمار برای اینکه نوروز رو فراموش نکنم و اینم دو تا بک گراند خوشگل از گل نرگس برای کامپیوترهاتون!  aspodel1    aspodel2

سال ۱۳۸۸  هم طبق تقویم ما باید سال گاو یا بوفالو باشه! به سال کار و کوشش معروف بوده!

 

پارسال نوشتم:

 جشنواره فیلم ایرانی.....

خونه تکونی ایرانی........   

اب و هوای متغیر

نه به آخر هفته پیش که هوا اینقدر گرم بود که جنگلها آتیش می گرفت و هشدار داده می شد تو خونه ها بمونین یا اگر ایر کاندیشنرها جواب نمی ده به مراکز خرید برین که خنکه! شبها هم از گرما خوابمون نمی برد!!! نه به این هفته که چند روزیه که خورشید خودشو زیر ابرا قایم کرده و داره مدام بارون میآد و از سرما شب با پتو باید بخوابی و لباساتو کمی گرمتر کنی ...از بس بارون اومده همه چی نم کشیده!!! آب و هوای غیر منتظره سیدنی رو خیلی دوست دارم ... این روزها انگار داری تو شمال خودمون زندگی می کنیم خیلی می چسبه!   خلاصه اینجا همه چی بر وقف مراده!

دیروز که رفته بودم یه سر به صندوق پستیمون بزنم و کاتالوگ ها رو جمع کنم ... نسیم یا بهتر بگم باد خنگی می وزید و خورشید گاه گداری از پشت ابرا بای بای می کرد ... هوا کاملا هوای نوروز ایران بود و بوی نم چمن اطراف و گلها منو یاد نوروز خودمون انداخت. نمی دونم نوروز اینجا چه جوری می گذره!؟