نسبم شاید به زنی !!....

روز اول که رفتم سر کلاس به صورت بقیه نگاه کردم ... یا اوزی بودن یا لبو (به لبنیز یا لبنانی ها می گن) قیافه ها مشخص بود طبق معمول تعداد قابل ملاحظه ای چشم باریک و  یه دونه هم هندی داریم ... منم که ایرانی!!! پیش خودم گفتم فقط من ایرانیم؟ مگه می شه؟ بین بچه ها یه خانوم ۳۸ ساله با موهای خیلی بهم ریخته و ژولیده که شلوار مشکی که به جای کمر کش داشت پوشیده بود و لباسشو کرده بود تو شلوار و یه ژاکت رنگ و رو رفته روش پوشیده بود، توجه ام رو جلب کرد ... منم که فضولیم گل کرد که بفهمم این کجاییه؟؟؟ با خودم مسابقه گذاشتم که بفهمم چون دورتر نشسته بود نمی تونستم ازش بپرسم ... موقع حضور و غیاب ! ........  

آهان فهمیدم " زهرا " پس مسلمونه ولی اصلا به عرب ها و ترکها نمی خوره !!! موهاش مشکی و به خاطر سنش موهای سفید داره اما کمی بیشتر از سنش.  چون حنا گذاشته موهای سفیدش به رنگ قرمز حنایی بین موهای مشکی زده بیرون ... هندیه ؟ هندی ها موهاشون رو زیاد حنا میزارن، اما نه رنگ پوستش روشنه! بین هند و ایران... افغانی ؟ خدایی افغانی هایی که من اینجا دیدم خوشگلن و چشم های مشکی قشنگی دارن ولی بعضی هاشون هم همونهایی هستن که توی ایران می دیدیم!!! آهان پاکستانی ... آره می خوره!!! خودش فهمیدم ... 

 

هفته بعد: یه خانوم قد بلند با چشمهای سبز و موهای طلایی و پوست سفید پیشم نشسته تابلو بود که روسیه، ازم می پرسه از کجا اومدی: می گم : ایران !!!  میشناسی ؟؟ 

می گه : اووووووووه ! البته که می شناسم شوهرم ایرانیه ! پرشینه!  

می خندم ، قیافش تابلوه که روسیه هااا لهجه که هیچی داد میزنه!  

میگم شما چطور ؟ میگه من از USA اومدم ... یه علامت سوال گنده میآد بالا سرم ... 

دوباره می پرسم : چند وقت آمریکا بودین؟ 

می گه 2 سال !  

 

هفته بعدش:  

سلام لورن ... خوبی ؟ 

سلام فرشته ... یه ذره چت می کنیم بعد ازم می پرسه از کجا اومدی؟   

می گم : ایران !!!  میشناسی ؟؟   

می گه : آره مادر بزرگم ایرانیه ! پرشینه!  

 

همون روز موقع حضور و غیاب فهمیدم یه ثریا توی کلاس داریم ... خوشحال شدم ! نگاش کردم دیدم رنگ پوستش اصلا به ایرانی ها نمی خوره ولی صورت آخر ایرانیه؟ ته به تا اسم یه خانوم مسنه که بهم گفت : فرشته تو ایرانی هستی گفتم آره !!! گفت : پدر ثریا هم ایرانیه! اما خودش مالیه (مالزی) ... زهرا هم ایرانیه!!! کدوم زهرا؟؟؟ همون دختر عجیبه!!  

 

اوووووووووووووه نه! اون ایرانی نیست !! 

چرا خودش می گه !!  

هاج و واج زهرا رو نگاه می کنم...

 

توی طبقه امون هم چند تا پسر ایرانی هستن که گردنبند فروهر میندازن!  توی آسانسور هم خیلی موقع ها می شه که قیافه های ایرانی میبینم اما شک می کنم که بپرسم یا نه؟  خلاصه توی کلاسمون هر کسی یه ربطی به ایران و ایرانی داره

... تصمیم گرفتم برم باهاش سلام و علیک کنم ولی حقیقتش یه جوریه!!! خیلی عجیب قریبه... کارها و رفتارش سر کلاس اصلا نه به سنش می خوره و نه به قیافش. انگلیسی خیلی ضعیفی داره و با بچه ها دائم داره دعوا میکنه و هیچ کس حاضر نیست که باهاش توی کار گروهی شریک بشه! دائما در حال غرغر کردن و مشکل درست می کنه. روزی که ما رو برده بودن که طبقه و کلاسها رو بهمون نشون بدن یه دفتر دستش بود که دائم داشت چیزی توش می نوشت ... خیلی دلم می خواست برم دفترشو بگیرم ببینیم چی داره توش می نویسه ؟ جای  توالت یا اینکه آبخوری کجاست ؟ . . . خلاصه از اون آدمهاییه که اگه یه همزبون پیدا کنه واسش دردسر ساز میشه. دیپرشن داره و دائم تو خودش تا حدی که لپهاش از بس نخندیدن افتاده و یه قیافه کاملا خسته داره ... منم ترسیدم باهاش خوش و بش کنم. 

    

هفته بعد بعدش:  

با صدای خوروس گرفته و باریک جلو میآد و بهم می گه : تو ایرانی یییییییییییه؟ 

بله ! شما هم ایرانین؟ 

آره از قیافت معلومه!!! حدس زدمااااااااااااااا

از لحن و طرز حرف زدنش خوشم نیومد و جوابشو با یه لبخند دادم و با خودم گفتم وااااااای نه.

کی اومدی اینجا؟ 

چند ماهی می شه!! شما چطور؟ 

اوووووووووووه (با لهجه ایرانی) لانگ تایم اگو ...  

چند سال ؟ 

15 سال 

اوه ! خب خیلی خوبه!  

شوهر داری؟ 

بله! ازدواج کردم (وقتی کسی باهام اینجوری حرف میزنه مؤدب تر می شم تا طرفم بفهمه) 

بچه هم داری؟ 

نه!  

چرا نداری؟ روشو می کنه اونور و چشم باریک می کنه و میگه: سنت بره بالا دیگه بچه دار نمی شی که! 

توی خودم گفتم ... این از اون عشق ازدواجی هاست  که مونده دپرس شده! از ظاهر و تیپشم معلومه! سعی کردم من ازش سوال کنم تا اون! 

شما سر کار میرین؟ (مشکل بزرگ اینجا و اولین سوالی که هر کسی از هم می کنن) 

نه بابا! نمی شه ... 

چند سالتونه؟ 

36 شایدم 37   

تا حالا سر کار نرفتین؟ 

نه اینجا به ماها که از اونور اومدیم کار نمی دن به ماها می گن " آور سیزی "باید کارهای دم دستی بکنی برای همین هم اومدم بیوتی تراپی بخوونم که برم سرکار.

شما 15 ساله که اینجایین و در این مدت نتونستین کار و یا تخصص بگیرین؟ 

چرا یه دوره رفتم آرایشگری واسه کوتاهی مو... 

اما هر جا میرم بعد از یه هفته ... نمی خوان !!! شما شاهین؟ کدوم وریین؟ 

ابروهام خود به خود میره بالا... چی ؟ یعنی چی؟   

شاه دیگه ...

چند ساله ایران نرفتی؟ 

15 ساله... اصلا ایران نرفتم! ایران عوض شده؟ 

پیش خودم میگم (همونه حرف زدن و لباس پوشیدن بلد نیستی) 

چرا یه سر ایران نمی رین! همه توی ایران خوش تیپن و خانومها خیلی به خودشون می رسن و خنده رو دوست دارن و لباسهای شیک و اروپایی می پوشن . . .  با اشتیاق تمام گوش می کنه و بهم می گه: 

 

"من اینجا رو دوست ندارم و مجبورم اینجا بمونم" در مورد موضوع بعدا می نویسم در ادامه زنان ایرانی  

 

خانوم معلممون میآد و خوشبختانه مجبوریم بریم سر کلاس ... از اون موقع به بعد خیلی سعی می کنم ازش دور باشم، آدم نرمالی نیست. چند باری صورت بچه ها رو خراب کرده و حالا می فهمم که چرا بهش کار نمی دن و یا بیرونش کردن!!! توی بیوتی اصلا استعداد نداره نمی دونم چرا اومده این دوره رو ببینه، چند بار صورت بچه ها رو خراب کرده و کسی حاضر نیست بره زیر دستش ... درکل وقتی کسی می خواد پول بده و صورتشو لیزر کنه؟ اولین کاری که آدما می کنن ظاهر طرف رو می بینن اونم تو استرالیا که اگه نخندی میگن آدم خوشحالی نیستی...! بعدشم وقتی می بینن که خودت به خودت اعتماد نداری چطوری می تونن زیباییشون رو دست تو بدن ؟؟؟ یکی دیگه توی کلاسمون بود که اوزی بود فکر کنم "لز " بود ... دید استعداد نداره رشته اشو عوض کرد و دیگه نمیآد.

آزادی زنان در ایران؟؟

اینجا ایران است و برای هر چیزی چند تا تعریف مختلف و متضاد وجود داره کلاً مده که اینجوری باشه ما بالاخره نفهمیدم زنان در ایران آزادن یا نه؟؟ بعضی ها آزادن بعضی ها خودشونو آزاد می دونند و بعضی ها هم که خیلی دیگه آزادن و بعضی ها هم مثل من خودشون رو مثل عکس می دونن ..... 

                                 

تعریف شماره یک:     

هفته پیش بود که به یک کنسرت موسیقی آذربایجان ویژه بانوان به اتفاق رفقا رفتیم... جای تمام آذری زبانان و ترک و ... خالی واقعا خالی... اصولا وقتی برنامه ای در تالار وحدت ویژه بانوان ترتیب داده می شه سالن و محوطه از آقایان تخلیه می شه تا خانومها راحت باشن یعنی بتونن روسری هاشون رو بردارن اما........ اینو بگم که کلا هر انسانی در مقابل موسیقی محلی خودش نمی تونه خودشو نگه داره که نرقصه این مسئله برای اونهایی که نصب دارن صدق می کنه. سالن تقریبا خالی بود و اونهایی که بودن همه آذری زبان و عموما رده سنی بالای ۴۰ رو تشکیل می دادند و همه اونها خوانندگان را به خوبی می شناختن و شاید هرشب برنامه اونها رو از کانالهای آذربایجان دنبال می کنند.در خلال برنامه که آهنگها شادتر شد چند پیر زن ۷۰ ساله با حرکت دست آذری سر جاشون خواننده رو همراهی کردند که ر همین حین بود که یکی از پیر زنها که یاد دیار کرد و فارغ از اینکه در سرزمین خودش نیست سر جای خودش بلند شد و چند حرکت دست رو ایستاده انجام داد که یکهو چند کلاغ سیاه پوش نمی دونم از کجا ریختن سر پیرزنه که خانوم بشین نرقص وگرنه پرتت می کنیم بیرون!!!! نمیخام بگم چند بار این اتفاق افتاد و چی شد و ... می خوتم بگم آخه اونجا که مردی نبود مبایلها رو هم که گرفته بودید همه هم زن بودن درها هم که بسته بود سقف هم که به اسمان خدا مشرف نبود اشکال رقص یه پیرزن ۷۰ ساله چی بود؟ فکر نکردین که این گروه موسیقی وقتی برن مملکتشون در مورد آزادی و موقعیت زنان چی می گن؟؟ فکر نکردین که اگر حتی یکی از اینها از اخبار بیگانه در مورد ایران بشنوه که ای ال و بله و تروریست و ... باور می کنن؟؟ به هموطنان خودشون چی می گن؟؟

                    

تعربف شماره ۲:

به تعریف دوستان و پیشنهاد بنده با چند تا از دوستان ورزشی و مربی به پارک بانوان یا پارک نشاط یا بوستان بهشت مادر رفتیم. ایول به شهردار تهران خداییش خوب بود دستشون درد نکنه محیطی آرام و تمیز و دلباز. خیلی ها مهمونی هاشون رو اونجا گرفته بودند روی چمن ها با سازهای دستی و ... غذاهایی که خودشون آورده بودند شاد بودند و هرگز نمی تونستن اینهمه مهمون رو توی خونه ۸۰ متری جا کنند. بعضی از دخترهای جوان هم می تونستن با تاپ و شلوارک حمام آفتاب بگیرن بجای اینکه برای یک ساعت و ربع مبلغی بالای ۴۰۰۰ تومان بدن می تونستن بیان پارک بانوان و در هوای تمیز و اکسیژن و آفتابی بازتر و تیزتر حمام افتاب بگیرن... باغبون ها و انتظامات همه خانوم با لباسهایی کاملا پوشیده فرم بودند که می تونستن اونها هم ازاد باشن ... بوفه پارک بجز آب چیز دیگه نداشت ... مبایل هم آزاد بود که جای تعجب داشت !!! اگر خانومی به سرش می زد با بیکینی حمام آفتاب بگیره سریع بهش اخطار و بعدش جمش می کردند. اونجا نشسته بودیم که خانوم جوانی برای فروش لوازم آرایش و یکی دیگه برای فروش تاپ پیشمون اومد... یاد مترو کردم برای سفرهای طولانی شهری مخصوصا به مرکز شهر مترو رو فراموش نمی کنم خیلی مفرح است از لباس زیر تا دستمال آشپزخانه و ابر جادویی توی واگن های مخصوص بانوان می فروشند. مکانهایی که برای خانومها اختصاصی در نظر گرفته می شه علاوه بر راحتی اونها کمک به اقتصاد بعضی خانواده ها و  تبلیغات جهانی را نباید فراموش کرد...

         

قضاوت آزادی هر کسی با خودش که آیا آزاد یا نه؟؟

                   

قبلا نوشته شده ها در مورد زن: زن ایرانی در سال ۸۷ و زن ایرونی

مرحبا زن ایرونی

شانه کو ؟؟

تا که سر و زلفم را درهم و وحشی و زیبا سازم

باید از تازگی و نرمی و لطف

گونه را همچون گل رویا سازم

سرمه کو ؟؟

تا که چو بر دیده کشم

راز و نازی به نگاهم بخشد

باید این شوق که در دل دارم، جلوه بر چشم سیاهم بخشد

چه بپوشم؟؟

که چو از راه رسد

عطشش مفرط و افزون گردد

چه بگویم ؟؟

که زسحر سخنم

دل به من بازد و افسون گردد.

         

 

                 

شعر بالا مال یه شاعر زن ایرونیه... شاعرامونم فهمیدن چهخبره ... واقعا حق زن ایرونی بیشتر از این حرفاست... زن ه و ناز و اداش، این خصلت دلبری رو خدا در وجودش گذاشت. مرحبا به تمام زنان ایرانی حتی اونهایی که خودشون رو اسیر نمی دونند. مرحبا!!!!!

نمی خوام در مورد تاریخچه زن ایرانی بنویسم چون دوستان وبلاگ نویس در این مورد بارها نوشتن ولی متاسفانه زنانی که نمی دانند قبلا چه خبر بوده و الان چه خبره از دسته افرادی هستند که زن رو با اعراب می شناسند و خودشون را با زنان اعراب مقایسه میکنند و دسترسی هم به این وبلاگها ندارن، من قبلا در مورد این نوشتم. والله ما عرب نیستیم. زمانی که اعراب زنها و دخترهایشان را از سر تفریح و هوس زنده به گور می کردند زنان ایرانی در جنگهای ملی همپای مردان و دلیران ایرانی می جنگیدند. ما زنی چون بیاتریس (اولین زن فرمانده نیروی دریایی، کوروش کبیر) را داشتیم که اسطوره یونانیان بود و متاسفانه این روزه با یونانیان می شناسنش.