سرود ملی ایران

امروز برای صدمین بار کنسرت بازگشت به خانه آندره ریو را دیدم. آندره ریو یک هنرمند تمام عیار و یک رهبر ارکستر بینظیر در کار خودش میباشد. اهل هلند و بزرگ شده ماستریخ است. عاشق کارش و در تمام کارهاش میشه این رو حس کرد. اعضای گروه اش خیلی دوستش دارن و سالها است که باهم کار میکنن و به گفته خود آندره ریو تقریبا در تمام کشورهای دنیا کنسرت گذاشتند و تمام دنیا میشناسنشون. آندره ریو در اجرای کارهایش سبک خاصی رو داره که بسیار شیرین و دلنشین است و سمفونی های سنگین و اپراهای کار رو چنان اجرا میکنه که بیننده نه خسته میشه و نه حوصله اش سر میره. در بین نوازنده های آندره شوخی ها و نگاه ها و گاها حرکتهایی رد و بدل میشه که اینقدر این کارها آرام و در نهایت ظرافت انجام میشن که بیننده، بیشتر جذب اون سمفونی و اپرا میشه و اصلا متوجه نیست که سی ویولنزن در حال نواختن هستن. یاد چکناواریان افتادم زمانی که برای دیدن کارهایش میرفتم در آخر کار خستگی شدیدی احساس میکردم و اینقدر خمیازه میکشیدم که فکم درد میگرفت و دلم میخواست زودتر اجرا تمام بشه و دفعه آخر هم کار را نصفه بیشتر ندیدم و دیگه هم برای دیدن کارهایش پولم را حرام نمیکنم. موسیقی باید طوری باشه که شما تمام احساس و انرژی مثبت گروه رو بگیرید.

                 ir

توی کارهای ارکستر ایران همه سیاه پوش- فضای تالار وحدت-تاریک-همه غمگین

               

توی کارهای آندره ریو همه لباسهای رنگی-فضای آزاد-همه در حال خنده و رقص

چهره آنده ریو با لبخندی مهربان به شما خوش آمد گویی میگه اما شما دو بار بیشتر صورت چکناواریان رو بیشتر نمیبینید اون هم زمانی که به بیننده ها تعظیم میکنه!!! یادم رفت بگم اعضای گروه آندره ریو به رهبری اون نیاز ندارن و خودش هم ویولن میزنه. در کار بازگشت به خانه که در ماستریخ هلند اجرا شده آهنگ و یا سرود ملی اجرا میشه و تقریبا تمام جمعیتی که اونجا و در رستورانها و کافه های اطراف هستند همگی سرود ملی که خیلی هم زیاد است رو با عشق تمام که در چهره هاشون موج میزنه میخونند. هر دفعه این صحنه را میبینم یا دوران مدرسه می افتم که در اوایل دبستان سرود ملی که سر صف میخوندیم " ای ایران ای مرز پر گوهر " بود چند سال بعد این سرود حرام و سرود طویل " شد جمهوری اسلامی به پا " سرود ملی اعلام شد و به همه مدرسه یک کپی از اون دادند که همه حفظ بکنند هنوز کامل حفظ نکرده بودیم که سرود ملی عوض شد و " سر زد از افق" جای قبلی را گرفت. و دیگه واقعا خبر ندارم که این هم عوض شده یا نه این سرود آخر مضمونی نداره که کسی رو به وجد بیاره و همه دوستش داشته باشن مخصوصا با اجرای نوازندگان نظامی با اون سازهای ناکوک واه واه واه... راستی اگه قرار باشه یه آهنگی معرفی بشه که همه از جون و دل بخونن و همه قشر هم بلد باشن و درک اون رو داشته باشن چی رو پیشنهاد میکنید؟؟ بابا کرم، مرغ سحر، عمو سبزی فروش . . . ناف ما ایرانی ها رو با شش هشتم بستن.

هنرمندان ایرانی

ایران هنرمندان زیادی داره به قول خودمون که میگیم هنر نزد ایرانیان است و بس... بعضی از این هنرمندان واقعا هنرمندند اما خیلیهاشون به ظاهر هنرمندند و در ریشه خودشون اون اصل هنری رو ندارن از موسیقی گرفته تا نقاشی و شعر و هنرهای دستی و ... مثلا در زمینه موسیقی اونهایی که توی کارند میدونند که گروه کامکارها به اسم ...خوارها معروفند چون شاگردهاشون رو سرکیسه میکنن و فقط از هنر، زدن ساز و شهرت میدونن چیه فقط کافیه با موسسه اشان تماس بگیرید تا بفهمید تا من چی میگم ولی در مقابل شهرام ناظری که از جون و دل برای موسیقی کشور زحمت میکشه. هنرمندان در ایران به واسطه اینکه کاملا تامین نمیشن دست به یکسری کارهایی میزنن مثلا هنرشون (فوت کوزه گری) رو کاملا در اختیار شاگردها و حتی همکارانشون قرار نمیدن مبادا که اونها روی دستشون بلند بشن، این امر یه چیز کاملا طبیعیه چون اینجا ایران است و هرکسی جای خودش رو نمیدونه و این باعث میشه تا در زمینه هنر بخصوص موسیقی گاها درجا بزنیم مگر اینکه یک کاوشگر پیدا بشه تا به اون هنرمند پول خوبی بده تا اون هنرمند در مورد هنرش  صحبت هایی بکنه یا اینکه هنر اون هنرمند بطور موروثی در بیاید. مردمانی ساده و بی شیله پیله از این دسته هنرمندان دفاع میکنن بدون اینکه بدونن دنیا چه خبره مثلا با آوردن اسم یه هنرمند از طرف شما سریع حرفتون رو اصلاح میکنن که استاد فلانی خیلی جالبه که اینگونه افراد حتی کوچکترین اطلاعات واقعی در زمینه اون هنر و یا هنرمند ندارند و خودشون رو مرید اون شخص میدونن. در زمینه نقاشی هم همینطوره برای مثال کاریکاتور.

   حتما بهرام عظیمی رو میشناسید و یا اگر اسمش را نشنیده باشید کارهاشو زیاد از حد دیدید خالق داوود خطر و داداش سیاه یا سیاه ساکتی و دوستانش. انیمیشن های این هنرمند با دوستانش واقعا در نوع خودش یک تحول در زمینه انیمیشن در ایران بود و این اتفاق باعث شد تا بهرام عظیمی از یک کاریکاتوریست به یک کارتونیست موفق تبدیل بشه (حقیقتا از دیدن کارهاش لذت میبرم) و در برخی از سمینارها ازش دعوت کنن و در برنامه های تلویزیونی دعوت به مصاحبه بشه و در یکی از همین مصاحبه های تلوزیونی(چند قدم مانده به صبح) که دیشب از کانال چهار صدا و سیما پخش شد من پای مصاحبه وی بنشینم و امروز این مطلب رو بنویسم ؟؟ برنامه تلویزیونی یک برنامه ای بود که از عظیمی درمورد کارهایش سوال میکرد. اصولا کاریکاتوریستها به واسطه کارشون آدمهایی شوخ طبع هستند اما دیشب عظیمی اونجا رو کاملا اشتباه گرفته بود و فراموش کرده بود که اونجا یک مصاحبه تلویزیونی با پخش زنده است و زندن هر حرفی جایز نیست مثلا اینکه عنوان کرد یک کاریکاتورش رو ده میلیون تومان فروخته و مجری ازش سوال کرد که این پولهایی که از فروش کاریکاتورها میگیرید چه کار میکنید: و عظیمی جواب بده " همه اش خرج الندگوهای زنم میشه...به خدا...منو کشته هر چی در میارم باید براش الندگو بگیرم..." و در جایی که مصاحبه گر ازش سوالی کرد، که عظیمی خوشش نیامد رو به مصاحبه گر کرد و گفت که" یه کار نکن پتت رو بریزم رو آب ها منم یه چیزایی از شما میدونم؟؟ یا اینکه " من خالیبندم و برادرم هم مثل من زیاد خالی میبنده" به نظر شما درسته که یک هنرمند خودش رو خالیبند معرفی بکنه و یا از واژه خالیبند استفاده کنه و یا از واژه زنم بجای همسرم و یا خانومم استفاده بکنه و با اون لحن صحبت کردن که خالی از هرگونه طنز بود. مصاحبه دیشب نشانگر این بود که عظیمی و یا عظیمی ها از جمله افرادی هستند که با شرکت در کلاسهای فرهنگسراها و یا ... و یک شانس کوچک به جایی رسیدند اینها همون دسته افرادی هستند که جامعه هنر رو دچار مختل میکنن و باعث میشن که همکارانشون هم زیر سوال برن البته پشتکار بعضی از این هنرمندان واقعا ستودنی است. اینگونه افراد در زمینه سینما فوق العاده زیادند که در مصاحبه هاشون این امر کاملا معلومه و یا حتی در فوتبال که بازیکنانی هستند که چون حرف زدن بلد نیستند بهشون گفته شده که مصاحبه نکنن!! اما اگر در کشور این امکان وجود داشت که جوانان با علاقه و امکانات  و با توجه به استعدادهاشون رشته دانشگاهی خود را انتخاب کنند و هنرمندان ما سواد آکادمیک داشته باشند، دیگر ما شاهد یک چنین مصاحبه هایی نبودیم.

کاریکاتور های بهرام عظیمی رو مییتونید اینجا کلیک کنید و ببینید.

مطالب بابک عظیمی در مورد برادرش رو میتونید در قسمت نظرات بخونید.

شیر بخوریم یا نخوریم؟؟

چند وقتیه که صدای مسوولین تغذیه بابت کیفیت شیرها بلند شده... چه عجب!!!حتما توی روزنامه ها و مجله ها دیدین و خوندین و یا شنیدید که اوضاع و احوال شیر خوردنی در ایران خوب نیست. در ایران مواد غذایی خیلی سریع دچار بحران و یا تحول میشه نه از نوع خوبش بلکه از نوع بدش. حدود دو الی سه ماه پیش بود که قیمت شیر ناگهان دو برابر و در بعضی مارکها بیشتراز دوبرابر هم افزایش داشت. با در آمدن صدای مردم و پیگیری مسوولین قیمتها به حال قبل برگشت اما کیفیتش نه!!! و بجای کیفیت چربی شیرها بالا رفت؟؟؟  به قول روزنامه سلامت "حال شیر خوب نیست" و یامقاله ای دیگه "خدایا چه غمی دارد شیر". شیر یک غذای کامل و مفید است و شما میتونید اون رو به عنوان یک وعده کامل غذایی استفاده کنید اما نه این شیرهایی که در حال توضیع شدن است. شنیدید میگن "هرچه بگندد نمکش میزنن وای به حالی که بگندد نمک" حکایت شیر هم همون نمکه است در صورتی که به عنوان غذای کامل معرفی شده اما خودش بیماره و دیگه کامل  نیست. روزنامه سلامت هفته پیش مقاله ای در مورد شیر چاپ کرده بود که جزء بهترین مقاله اش انتخاب شد و این هفته هم مقاله ای دیگر درمورد اوضاع و احوال شیر در ایران چاپ کرده.  چند وقتیه که شیر رو از برنامه غذاییمون حذف کردم چون معتقدم نخوردن این نوع شیر از خوردنش خیلی بهتر است ... چند نفر پیشنهاد دادند که شیر رو بجوشان ولی متاسفانه هر شیر با هر مارکی میگیرم بعد از جوشاندن بوی بدی میده و اصلا به سلامت شیر در ایران اعتماد ندارم و با خوندن مقاله هفته پیش بیشتر سر حرف خودم هستم... چند روز پیش در یک برنامه رسانه ای کارشناس تغذیه ای با من هم عقیده بود و میگفت" ...با خوردن ماست و پنیر و حتی خامه میتونید کمبود کلسیم شیر رو در بدنتون جبران کنید و اینکه شیرهای بی کیفیت رو مصرف نکنید"... در برنامه ای دیگه گفته شد که در برخی از انسانها شیر ممکنه موجب سرطان بشه و یا اینکه کلسیم شیر معمولی جذب بدن نمیشه و بهتره که از شیر سویا استفاده بشه که من فکر میکنم که این یک نوع تبلیغ شیر سویا است... قیمت شیر سویا اجازه نمیده که شیر سویا هرچند سالم در سبد خانواده ها با شیر معمولی رقابت بکنه هر چند که شیر معمولی هم از دید کارشناسان و مردم قیمت بالایی داره و اگر شیر بی کیفیت یارانه ای نباشه خیلی از مردم طعم شیر رو فراموش میکنن. زنان ایرانی یا به قول خانم فاطمه الیا مونث ایرانی در زمینه پوکی استخوان دچار بحران هستند و در سنین نچندان بالا دچار پادرد و کمردرد و ناراحتی های استخوانی می شوند و برای همین قضیه مسوولین بر این باوردند که باید از کودکان در دبستانها و مدرسه ها شروع کرد و آنها را به خوردن شیر عادت داد... البته شیر سالم نه تاریخ مصرف گذشته... بهترین نوع شیر، شیر کم چرب غنی شده است. اگر کسی این نوع شیر را دید به ما هم بگه ... وزارت بهداشت 4 سال پیش استارت این پروژه یعنی غنی سازی شیر با ویتامین "د" رو زده و میگه ادامه این پروژه با بالا بردن قیمت شیر ممکن پذیره...  شما چی فکر میکنید؟؟؟